روان پریشی، روان رنجوری و انحرافی: ساختارهای روانکاوی

George Alvarez 24-10-2023
George Alvarez

در آخرین متنی که در این وبلاگ منتشر کردم به موضوع شخصیت برای روانکاوی پرداختیم. همانطور که دیدیم، درک این مفهوم برای ادامه مسیر روانکاوی، چه به صورت حرفه ای و چه صرفاً به عنوان یک علاقه شخصی، ضروری است. هنوز در متن قبلی دیدیم که شخصیت همه افراد از طریق سه ساختار ذهنی قابل درک است. آنها عبارتند از: روان پریشی، روان رنجوری و انحرافی.

طرحواره: روان پریشی، روان رنجوری و انحرافی

همچنین دیدیم که وقتی شخصیت در یکی از ساختارها تعریف می شود.

0> اکنون هر یک از آنها را با جزئیات بیشتری تجزیه و تحلیل خواهیم کرد، از جمله زیربخش های آنها. بیایید برویم.

همچنین ببینید: سوسیوپات چیست؟ 12 ویژگی که باید تشخیص داد

یکی از نکات ضروری در درک این ساختارهای ذهنی که در بالا ذکر شد، نحوه عملکرد آنهاست. به گفته فروید، هر یک از آنها مکانیسم دفاعی خاصی دارند. این مکانیسم دفاعی چیزی نیست جز یک راه ناخودآگاه که ذهن فرد برای مقابله با رنج ناشی از عقده ادیپ پیدا می کند.

ترکیبی از تفاوت های روان پریشی، روان رنجوری و انحرافی.

  • روان : یک وضعیت روانی جدی تری است که با اختلالات جدی در ادراک، تفکر و رفتار مشخص می شود. این می تواند شامل توهم، هذیان و رفتارهای عجیب اجتماعی باشد. روانکاوی می تواند روان پریشان را درمان کند، اما با محدودیت های خاصی، زیرا هیچ «نگاهی از بیرون» وجود ندارد کهبه فرد روان پریش اجازه دهید تا وضعیت خود را درک کند و تغییر دهد.
  • نوروز : این یک وضعیت روانی کمتر جدی نسبت به روان پریشی است، اما می تواند به طور قابل توجهی بر زندگی فرد تأثیر بگذارد. عمدتاً با اضطراب، فوبیا، شیدایی یا رفتارهای وسواسی مشخص می شود. این نوع ساختار ذهنی است که روانکاوی بیشتر با آن کار می کند، زیرا روان رنجور از علائم خود رنج می برد و می تواند در درمان مکانی برای تأمل و غلبه پیدا کند.
  • انحراف : رفتار جنسی یا رابطه نابهنجار و انحرافی. ممکن است شامل سادومازوخیسم، فتیشیسم، فضولیسم، زوفیلیا و غیره باشد. انحراف، زمانی که دلالت بر ایجاد مزاحمت برای موضوع یا تمامیت جسمانی دیگران داشته باشد، یک مشکل بهداشت روانی تلقی می شود و با کمک حرفه ای قابل درمان است. اغلب گفته می شود که بر خلاف روان رنجورها، افراد منحرف از وضعیت خود لذت می برند. بسیاری از اوقات، انحراف به عنوان یک رفتار نابود کردن دیگری نیز درک می شود.

در ادامه جزئیات و نمونه های بیشتری از این سه ساختار روانی مشاهده می شود.

روان پریشی

<. 0>در ساختاری به نام روان پریشی، سه زیربخش نیز پیدا می کنیم: پارانویا، اوتیسم و ​​اسکیزوفرنی. مکانیسم دفاعی این ساختار به عنوان سلب مالکیت یا سلب مالکیت شناخته می شود، اصطلاحی که توسط لاکان ایجاد شده است.

روان پریش هر چیزی را که از درون خود طرد می کند خارج از خود می یابد. از این نظر، عناصر بیرونی را شامل می شود کهمی تواند داخلی باشد مشکل برای روان پریش همیشه در دیگری است، در بیرونی، اما هرگز در خود اوست.

در پارانویا یا اختلال شخصیت پارانوئید ، این دیگری است که او را تعقیب می کند سوژه احساس می کند مورد آزار و اذیت، تماشا و حتی مورد حمله قرار گرفتن دیگری است.

همچنین ببینید: جامعه شناس: چه می کند، کجا درس بخواند، چه حقوقی

در اوتیسم، این دیگری است که تقریبا وجود ندارد. یکی خود را از دیگری جدا می کند و از همزیستی و ارتباط با دیگری می گریزد. در اسکیزوفرنی، دیگری می تواند به روش های بی شماری ظاهر شود. دیگری شیوع، یک غریبه، یک هیولا یا هر چیز دیگری است. در مورد اسکیزوفرنیا ، آنچه آشکارتر می شود گسست روانی است.

یکی دیگر از ویژگی های روان پریشی این است که برخلاف آنچه در افراد دارای ساختارهای ذهنی دیگر اتفاق می افتد، فرد در نهایت آشکار می شود، البته به شکلی تحریف شده، علائم و اختلالات آن.

برخی از علائم روانپریشی

علائم ممکن است بسته به بیمار متفاوت باشد، اما به طور کلی، آنها علائمی هستند که هدف آنها تغییر در رفتار فرد است. برخی از آنها عبارتند از:

  • نوسانات خلقی
  • گیجی در افکار
  • توهمات
  • تغییرات ناگهانی در احساسات

روان رنجوری

نوروزیس به نوبه خود به هیستری و روان رنجوری وسواسی تقسیم می شود. مکانیسم دفاعی او سرکوب یا سرکوب است.

بنابراین، در حالی که روان پریش همیشه مشکل را بیرون از خود می یابد و در نهایت اختلالات خود را آشکار می کند، حتیکه به شکلی تحریف شده، روان رنجور برعکس عمل می کند.

محتوای مشکل ساز مخفی نگه داشته می شود. و نه فقط برای دیگران، بلکه برای خود فرد احساسی. روان رنجور مشکل بیرونی را در درون خود نگه می دارد. سرکوب یا سرکوب یعنی همین.

بنابراین برای اینکه برخی مطالب سرکوب یا سرکوب باقی بمانند، روان رنجوری باعث ایجاد شکاف در روان در فرد می شود. هر چیزی که دردناک است سرکوب می شود و مبهم می ماند و باعث رنجی می شود که فرد به سختی می تواند آن را تشخیص دهد - فقط احساس کند. برای اینکه فرد قادر به شناسایی آنها نیست، شروع به شکایت از چیزهای دیگر می کند، از علائمی که احساس می کند (و نه علت).

همچنین بخوانید: دستکاری: 7 درس از روانکاوی

در مورد هیستری، فرد به نوبت همان مشکل لاینحل ادامه می دهد. گویی آن شخص هرگز نمی تواند علت واقعی ناامیدی خود را پیدا کند، از این رو شکایت های مداوم. همچنین می‌توان جستجوی دائمی برای یک شی یا یک رابطه ایده‌آل‌شده را شناسایی کرد که در آن افراد سرکوب‌کننده ناامیدی را به جای می‌گذارند. این، به طور منطقی، منجر به ناامیدی های بیشتری می شود.

من اطلاعاتی را برای ثبت نام در دوره روانکاوی می خواهم .

در عصب وسواسی فرد نیز باقی می ماند. در حال اجرا در اطراف همان مشکلات با این حال، در این مورد، تمایل شدیدی به سازماندهی همه چیز در اطراف شما وجود دارد. این نیاز بهسازمان بیرونی مکانیزمی برای اجتناب از فکر کردن به مشکلات واقعی سرکوب شده در درون خواهد بود.

انحراف

مکانیسم دفاعی خاص انحراف انکار است. می‌توان آن را از طریق فتیشیسم درک کرد.

فروید خاطرنشان می‌کند که بسیاری از افرادی که با او مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند، فتیش‌ها را به‌عنوان چیزی که فقط برای آنها لذت به ارمغان می‌آورد، ارائه می‌کردند، چیزی حتی قابل ستایش. این افراد هرگز به دنبال او برای صحبت در مورد این فتیشیسم نبودند، او آن را تنها به عنوان یک کشف فرعی قدردانی کرد.

این گونه است که انکار رخ می دهد: امتناع از تشخیص یک واقعیت، یک مشکل، یک نشانه، یک درد.

روان پریشی، روان رنجوری و انحرافی: دیدگاهی دیگر

روش دیگری برای درک و تحلیل روان پریشی، روان رنجوری و انحراف روانی ارائه شده (روان روانی، روان رنجوری و انحرافی) مبتنی بر نوع درد و رنج خاص هر یک از آنها. در این منظر، افسردگی را نیز در نظر می گیریم که مربوط به روان پریشی است. به عنوان مثال، روان پریشی شیدایی وجود دارد - که در حال حاضر اختلال دوقطبی نامیده می شود.

به این ترتیب می توان در مورد روان پریشی، روان رنجوری و انحراف گفت:

  • در مورد روان ، اندوه درد تسلیم است. درد او همیشه از دیگری ناشی می شود، از تسلیم شدن او به دیگری (اختصار). این طرز تفکر همان چیزی است که بسیاری از روان پریشان را از جستجوی تحلیل یا درمان باز می دارد.
  • در افسردگی ، اضطراب ناشی ازتحقق فرد نمی تواند به اندازه کافی برای انتظارات خود احساس خوبی داشته باشد. بهبود شخصی هرگز کافی نیست. به طور دقیق تر می توانیم بگوییم که اضطراب افسردگی اضطراب خودشکوفایی است. احساس کمرنگ شدن شخصی از یک زخم خودشیفتگی ناشی می شود.
  • در هیستری ما رنج ماندگاری را می یابیم. میل فرد هرگز باقی نمی ماند - یک تغییر دائمی در شیئی که او اراده خود را بر روی آن قرار می دهد وجود دارد. بنابراین، اندوه، اضطراب ثابت ماندن در یک مکان یا میل است.
  • در نوروزیس وسواسی برعکس آنچه در هیستری رخ می دهد شناسایی می شود: میل مرده به نظر می رسد. . رنج دقیقاً رنج تغییر است، زیرا فرد می خواهد باقی بماند.
  • انحراف در این تصویر ظاهر نمی شود، همانطور که به ندرت در تحلیل روانکاوانه ظاهر می شود. . این به این دلیل است که فرد منحرف رنج را نمی بیند، یا حداقل آن را ناشی از انحراف نمی بیند. بنابراین می توانیم بگوییم که او ناراحتی خود را انکار می کند.

(اعتبارات تصویر برجسته شده: //www.psicologiamsn.com)

George Alvarez

جورج آلوارز یک روانکاو مشهور است که بیش از 20 سال است که در این زمینه فعالیت می کند و در این زمینه بسیار مورد توجه است. او یک سخنران مورد توجه است و کارگاه ها و برنامه های آموزشی متعددی را در زمینه روانکاوی برای متخصصان صنعت سلامت روان برگزار کرده است. جورج همچنین یک نویسنده ماهر است و چندین کتاب در زمینه روانکاوی نوشته است که مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است. جورج آلوارز به اشتراک گذاری دانش و تخصص خود با دیگران اختصاص دارد و یک وبلاگ پرطرفدار در دوره آموزشی آنلاین روانکاوی ایجاد کرده است که به طور گسترده توسط متخصصان بهداشت روان و دانشجویان در سراسر جهان دنبال می شود. وبلاگ او یک دوره آموزشی جامع ارائه می دهد که تمام جنبه های روانکاوی، از تئوری تا کاربردهای عملی را پوشش می دهد. جورج مشتاق کمک به دیگران است و متعهد است که در زندگی مشتریان و دانش آموزان خود تغییرات مثبتی ایجاد کند.