عبارات کلاریس لیسپکتور: 30 عبارت واقعا او

George Alvarez 04-10-2023
George Alvarez

یافتن عبارات و متون منسوب به یک شخص مهم (فرماندار، نویسنده، فیلسوف و غیره) در اینترنت رایج است. با این حال، نقل قول یا تألیف همیشه صحیح نیست. به همین دلیل است که امروز 30 عبارت از کلاریس لیسپکتور، نویسنده‌ای که میراثش را به جا گذاشته است، بررسی می‌کنیم.

اما البته، آنها جملاتی هستند که واقعاً متعلق به او هستند. بنابراین، علاوه بر دانستن عبارات باورنکردنی این نویسنده، می توانید آنها را نیز بدون ترس به وضعیت خود اضافه کنید.

بیوگرافی نویسنده

قبل از دیدن عبارات، مهم است که صحبت کنید. کمی در مورد او کلاریس لیسپکتور در سال 1920 در شهر چچلنیک اوکراین به دنیا آمد. او به همراه خانواده اش که اصالتا یهودی بودند به برزیل نقل مکان کرد. در ابتدا، در سال 1922، آنها در Maceió (AL) زندگی کردند و بعداً به Recife (PE) نقل مکان کردند.

کلاریس از دوران کودکی به خواندن و نوشتن علاقه نشان داد. بدین ترتیب در سال 1930 نمایشنامه «پوبره منینا ریکا» را نوشت. پس از آن در سال 1935 به همراه خانواده اش به ریودوژانیرو نقل مکان کرد. در سال 1939، کلاریس دوره حقوق خود را در Faculdade Nacional آغاز کرد و در سال 1940 به محله Catete (RJ) نقل مکان کرد.

در سال 1940، او کار خود را به عنوان روزنامه نگار آغاز کرد و به عنوان سردبیر و گزارشگر برای ملی Agência. علیرغم خبر خوب، او متحمل دو ضرر شد: مادرش در سال 1930 درگذشت و پدرش در سال 1940، اما او ثابت قدم ماند. به پایان رسیداو در رشته حقوق تحصیل کرد و با موری گورگل والنته ازدواج کرد و اولین رمان خود را منتشر کرد: "نزدیک قلب وحشی" که جایزه گرفت و مورد تحسین منتقدان قرار گرفت.

او سالها در اروپا زندگی کرد و موری را که کنسول بود همراهی کرد. در سال 1946 دومین رمان خود را با نام "ای درخشش" منتشر کرد. سپس شروع به نوشتن "A Cidade Sitiada" کرد که در سال 1949 منتشر شد. در سال 1948 پدرو، اولین فرزند او به دنیا آمد. به عبارت دیگر دلیلی برای خوشحالی زیاد بود.

همچنین ببینید: آیکموفوبیا: ترس از سوزن تزریق و اشیاء تیز

در سال 1951 به برزیل بازگشت و در سال 1952 به واشنگتن (ایالات متحده آمریکا) نقل مکان کرد. از این نظر، او یادداشت هایی را که در انگلستان گرفته بود بازیابی کرد و شروع به نوشتن چهارمین رمان خود کرد: "A Maçã no Escuro". در سال 1953، دومین فرزندش به دنیا آمد.

کلاریس یک دقیقه هم متوقف نشد. روزنامه ها و مجلات در سال 1952 او "Alguns Contos" را منتشر کرد و برای O Comício در صفحه "Entre Mulheres" نوشت. در همان سال، او شروع به انتشار داستان های کوتاه در مجله Senhor و ستون "Correiofeminine – Feira deutilidades" در Correio da Manhã با نام های مستعار کرد.

در دهه 60، او Laços de Família، کتابی کوتاه را منتشر کرد. داستان هایی که برنده جایزه جبوتی شدند. در سال 1964 او "شور به روایت جی. اچ" را منتشر کرد. و در سال 1965 مجموعه داستان کوتاه و وقایع نگاری "لژیون بیگانگان".

در سال 1966 خانه وی بر اثر تصادف سوخت و به مدت 2 سال در بیمارستان بستری شد. با خوشحالی،زنده ماند، اما با عواقب جسمی و روانی. در سال‌های بعد، در سال‌های 1967 و 1968، او خود را وقف نوشتن ادبیات کودکان کرد و «O Mistério Do Coelho Pensante» و «A Mulher Que Matou Os Peixes» را منتشر کرد.

با وجود مشکلات، کار متوقف نشد

کلاریس به همکاری با روزنامه ها و مجلات مختلف مانند Jornal do Brasil و Manchete ادامه داد. بین سال‌های 1969 و 1973، او یک کارآموزی یا کتاب لذت‌ها، Felicidade Clandestina، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه و رمان Água Viva را منتشر کرد. به این ترتیب از سال 1353 به بعد شروع به ترجمه آثار مختلف کرد.

در همان سال «شب کجا بودی»، رمان «A Via Crucis do Corpo» و کتاب کودکان «A» را منتشر کرد. ویدا آنتیما از لورا». در سال 1975، او «Visão do Esplendor» را راه‌اندازی کرد، که حاوی تواریخ‌هایی بود که در روزنامه‌ها نوشت، و همچنین منتخبی از مصاحبه‌های او با مطبوعات ریو، که نام آن‌ها «De Corpo Inteiro» است.

ارزش دارد. به یاد داشته باشید که کلاریس لیسپکتور او نیز خود را وقف نقاشی کرد و در مجموع 18 نقاشی تولید کرد و در سال 1976 جایزه ای از بنیاد فرهنگی ناحیه فدرال دریافت کرد. سال بعد، او کتاب «تقریبا واقعی» را منتشر کرد، کتابی که به کودکان اختصاص داده شده بود، علاوه بر مجموعه‌ای از 12 افسانه برزیلی به نام «کومو ناسسرام در نقش استرلا» و رمان «هورا دا استرلا».

همچنین بخوانید: 100 بهترین عبارت داستایوفسکی و درباره داستایوفسکی

سرانجام در 9 دسامبر 1977 در سن 56 سالگیسال ها، کلاریس درگذشت. از این نظر، نویسنده میراثی اساسی برای ادبیات برزیل برای ما به جا گذاشت.

30 عبارت از کلاریس لیسپکتور

ما 30 عبارت از کلاریس لیسپکتور را برای شما انتخاب کرده ایم. بنابراین، آنها را در زیر بررسی کنید.

من اطلاعاتی را برای ثبت نام در دوره روانکاوی می‌خواهم .

«به باز کردن خود، باز کردن و بسته شدن ادامه می‌دهم. دایره های زندگی، آنها را به کناری می اندازند، پژمرده و پر از گذشته.» (کلاریس لیسپکتور. نزدیک به قلب وحشی)

«هیچ مرد یا زنی نیست که تصادفاً در آینه نگاه نکرده باشد و از خود متعجب نشده باشد. برای کسری از ثانیه خودمان را جسمی می بینیم که باید به آن نگاه کرد. این را شاید بتوان خودشیفتگی نامید، اما من اسمش را می گذارم: لذت بودن.» (Clarice Lispector. The Surprise (تواریخ))

"حقیقت همیشه یک تماس درونی غیرقابل توضیح است." (Clarice Lispector. The Hour of the Star)

«چه کسی فکر نکرده است: آیا من یک هیولا هستم یا این یک شخص است؟» (Clarice Lispector. A hora da Estrela)

«اما این که هنگام نوشتن - نام واقعی به چیزها داده می شود. هر چیزی یک کلمه است. و وقتی آن را ندارید، آن را اختراع می کنید.» (Clarice Lispector. A hora da Estrela)

«من کمی می ترسم: هنوز می ترسم خود را تسلیم کنم زیرا لحظه بعدی ناشناخته است. آیا لحظه بعدی برای من ساخته شده است؟ این کار را با نفس انجام می دهیم. و با سهولت یک گاوباز در میدان.» (کلاریس لیسپکتور.آب زنده)

«آیا موضوع من همان لحظه است؟ موضوع من زندگی است.» (Clarice Lispector. Água viva)

«نعمت بزرگ شانس: زمانی که جهان بزرگ شروع شد ما هنوز زنده بودیم. در مورد آنچه بعداً می آید: باید کمتر سیگار بکشیم، مراقب خودمان باشیم، زمان بیشتری داشته باشیم و کمی بیشتر زندگی کنیم و ببینیم. علاوه بر درخواست از دانشمندان برای عجله کردن - زیرا زمان شخصی ما ضروری است. (کلاریس لیسپکتور. کیهان نورد روی زمین)

«بله. یک زن شگفت انگیز و تنها. مبارزه بیش از هر چیز با تعصبی که به او توصیه می‌کرد کمتر از آنچه هست باشد و به او می‌گفت خم شود.» (کلاریس لیسپکتور. تلاش بسیار زیاد)

تاکنون 10 مورد را دیده ایم. پس بقیه را ببینید

بله، من آخرین کلمه را می خواهم که آنقدر اول باشد که قبلاً گیج شده است با بخش ناملموس امر واقعی." (Clarice Lispector. Água Viva)

«من طوری می نویسم که انگار برای نجات جان کسی است. احتمالاً زندگی خودم است." (کلاریس لیسپکتور. یادگیری زندگی کردن)

"اما یک مانع بزرگ و بزرگ برای من وجود دارد که پیش روم: خودم. من بزرگترین مشکل در مسیرم بوده ام. با تلاش زیاد است که می‌توانم بر خودم غلبه کنم.» (Clarice Lispector. An Apprenticeship or the Book of Pleasures)

من اطلاعاتی برای ثبت نام در دوره روانکاوی می خواهم .

«اما نه همیشه قوی شدن لازم است ما باید به ضعف خود احترام بگذاریم. سپس اشک های نرم، از غم و اندوه مشروع است که به آنما حق داریم.» (کلاریس لیسپکتور. کی گریه کنیم)

"گاهی اوقات نفرت اعلام نمی شود، دقیقاً شکل یک فداکاری و فروتنی خاص را به خود می گیرد." (کلاریس لیسپکتور. پشت سرسپردگی)

«همه چیز در جهان با یک بله شروع شد. یک مولکول به مولکول دیگر بله گفت و زندگی متولد شد. (کلاریس لیسپکتور. ساعت ستاره)

«اکنون نیاز به کلمات را احساس می کنم - و آنچه می نویسم برایم تازگی دارد، زیرا حرف واقعی من تاکنون دست نخورده بوده است. کلمه بعد چهارم من است» (Clarice Lispector. Água Viva)

همچنین ببینید: سندرم پیتر پن: علائم و درمان

«آیا آنچه من روی این بوم نقاشی کردم احتمالاً در قالب کلمات بیان می شود؟ تا آنجا که ممکن است متضمن این کلمه در صدای موسیقی بی صدا باشد.» (Clarice Lispector. Água Viva)

«حالا لحظه ای است که چرخ یک ماشین پرسرعت به سختی زمین را لمس می کند. و بخشی از چرخ که هنوز با هم برخورد نکرده است، لحظه‌ای را لمس می‌کند که لحظه حال را جذب می‌کند و آن را به گذشته تبدیل می‌کند.» (Clarice Lispector. Água Viva)

به 20 رسیدیم. به این ترتیب بقیه جملات کلاریس لیسپکتور را ادامه دهید

«و من با لذت قهوه می نوشم، تنها در دنیا اصلا کسی حرفم را قطع نمی کند. این یک هیچ در یک زمان خالی و غنی است.» (کلاریس لیسپکتور. بی خوابی ناراضی و شاد)

«از شما التماس می کنم که عمر را کوتاه نکنید. زنده. زنده. سخت است، سخت است، اما زندگی کن. من هم دارم زندگی می کنم.» (کلاریس لیسپکتور. یک درخواست)

«دلتنگی کمی شبیه گرسنگی است. فقطمی گذرد وقتی حضور را می خوری.» (Clarice Lispector. Saudade)

«بسیاری خواهان فرافکنی هستند. ندانست که چگونه این زندگی را محدود می کند. فرافکنی کوچک من به حیای من آسیب می زند. حتی آنچه می خواستم بگویم دیگر نمی توانم. ناشناس بودن مثل یک رویا صاف است.» (کلاریس لیسپکتور. ناشناس)

همچنین بخوانید: آهسته و همیشه: نکات و عباراتی در مورد ثبات

«الان می نویسم چون به پول نیاز دارم. می خواستم سکوت کنم. چیزهایی هست که هرگز ننوشته ام و بدون اینکه آنها را نوشته باشم میمیرم. اینها بدون پول.» (کلاریس لیسپکتور. ناشناس)

«شخصیت خواننده یک شخصیت کنجکاو و عجیب است. در حالی که کاملاً فردی و خود واکنش نشان می دهد، آنقدر به طور وحشتناکی با نویسنده مرتبط است که در واقع او، خواننده، نویسنده است.» (کلاریس لیسپکتور. نامه دیگری)

«من نمی‌خواهم محدودیت وحشتناک کسی را داشته باشم که فقط با چیزی زندگی می‌کند که احتمالاً منطقی است. نه من: آنچه من می خواهم یک حقیقت اختراعی است. (کلاریس لیسپکتور. یادگیری زندگی کردن)

«به نظر می رسید وسعت او را آرام می کند، سکوت تنظیم شده بود. او در درون خودش به خواب رفت.» (کلاریس لیسپکتور. عشق)

"نگران "درک" نباشید. زندگی از هر فهمی فراتر است.» (کلاریس لیسپکتور. شور و اشتیاق به گفته جی. اچ.)

«فقط خدا آنچه را که بودم می بخشید زیرا فقط او می دانست که من را چه ساخته و برای چه چیزی ساخته است. بنابراین به خودم اجازه دادم که مادیات او باشم. امر خدا بودن تنها خوبی من بود.» (کلاریسلیسپکتور نامه ای دیگر)

«این میل به دیگری بودن برای یک اتحاد کامل یکی از فوری ترین احساساتی است که فرد در زندگی دارد. " (Clarice Lispector. Saudade)

آخرین ملاحظات در مورد نقل قول های Clarice Lispector

ما امیدواریم از آشنایی کمی بیشتر با نویسنده Clarice Lispector لذت برده باشید، نویسنده ای متفاوت و باورنکردنی برای ما به ارث برده است. از این نظر، ما به دنبال انتخاب بهترین عبارات نویسنده برای به اشتراک گذاشتن در وضعیت خود هستیم.

به دلیل نگارش پیچیده، تراکم روانی شخصیت ها و برای نزدیک شدن به موضوعات عمیق مانند روابط، احساسات و رفتارها با پیچیدگی و غزل، درک و تفسیر کتاب های او همیشه ساده نیست.

بنابراین، برای کمک به درک کار، مطالعه یا تعمیق دانش خود در روانکاوی جالب خواهد بود. اگر علاقه مند به شناختن این حوزه یا تعمیق دانش خود در آن هستید، حتما دوره روانکاوی بالینی را بررسی کنید. این 100% آنلاین (EAD) است، دارای مواد اصلی و اضافی است و علاوه بر این، دارای قیمت عالی است.

George Alvarez

جورج آلوارز یک روانکاو مشهور است که بیش از 20 سال است که در این زمینه فعالیت می کند و در این زمینه بسیار مورد توجه است. او یک سخنران مورد توجه است و کارگاه ها و برنامه های آموزشی متعددی را در زمینه روانکاوی برای متخصصان صنعت سلامت روان برگزار کرده است. جورج همچنین یک نویسنده ماهر است و چندین کتاب در زمینه روانکاوی نوشته است که مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است. جورج آلوارز به اشتراک گذاری دانش و تخصص خود با دیگران اختصاص دارد و یک وبلاگ پرطرفدار در دوره آموزشی آنلاین روانکاوی ایجاد کرده است که به طور گسترده توسط متخصصان بهداشت روان و دانشجویان در سراسر جهان دنبال می شود. وبلاگ او یک دوره آموزشی جامع ارائه می دهد که تمام جنبه های روانکاوی، از تئوری تا کاربردهای عملی را پوشش می دهد. جورج مشتاق کمک به دیگران است و متعهد است که در زندگی مشتریان و دانش آموزان خود تغییرات مثبتی ایجاد کند.