ساختارگرایی در روانشناسی: نویسندگان و مفاهیم

George Alvarez 29-05-2023
George Alvarez

هر روش علمی روش‌های خاص خود را برای اعتبار بخشیدن به نظریه‌های خود در مورد آنچه پیشنهاد انجام می‌دهد دارد. این شامل بررسی خود مؤلفه های علمی و اقداماتی است که روی آنها کار کرده اند. درک منشأ و معنای ساختارگرایی در روانشناسی و تاثیر آن بر مطالعه ذهن انسان.

همچنین ببینید: ضد شکننده: تعریف، خلاصه و مثال

درباره ساختارگرایی

ساختارگرایی توسط ادوارد تیچنر ابداع شد و بر روی مواد ذهنی یک فرد اساساً مطالعه اجزا یا عناصر ذهنی با اتصال مکانیکی از طریق فرآیند تداعی است . با این حال، او در نهایت ایده مشارکت داشتن ادراک در این فرآیند ذهنی را کنار گذاشت.

در این زمینه، اساس مطالعات ساختارگرایی در روان‌شناسی به اهداف حمایتی خود تبدیل می‌شود. تأیید شد که روانشناسی به دنبال ماهیت آنچه به عنوان تجربیات آگاهانه ابتدایی تلقی می شود، است. به این ترتیب می توانید ساختار آن را مشخص کنید و عناصر سازنده آن را تحلیل کنید.

خاستگاه ها و گسترش ها

هنگام تحقیق ساختارگرایی در روانشناسی، همیشه به کار ویلهلم وونت می رسیم. . این به این دلیل است که او را بنیانگذار روانشناسی مدرن می دانند که در سال 1879 اولین آزمایشگاه روانشناسی را در آلمان راه اندازی کرد. از طریق او در اواسط قرن نوزدهم به علمی مستقل از فلسفه تبدیل شد .

از آنجا بهتوسعه سیستماتیک تحقیقات در مورد آن. برای این کار، چندین نویسنده خود را وقف روانشناسی کردند و در ارائه چندین نظریه و چندین مکتب فکری مشارکت داشتند.

ادوارد تیچنر، بر اساس آنچه وونت خلق کرد، چیزی را به وجود آورد که ساختارگرایی نامیده می شد. از این طریق مطالعه به ساختار ذهن خودآگاه ما تبدیل شد که شامل احساسات می شد. بر اساس این دیدگاه، پیشنهاد روانشناختی با هدف مطالعه تجربه خودآگاه از طریق درون نگری انجام شد.

فرد به عنوان عنصری ضروری

در عملکرد ساختارگرایی در روانشناسی بر تجربه آگاهانه، با توجه به Titchener، همه چیز به شخص بستگی دارد. به نظر می رسد که این با آنچه دانشمندان در سایر زمینه ها مطالعه می کنند متفاوت است. به عنوان مثال، روانشناسی و فیزیک می توانند نور و صدا را مطالعه کنند، اما متخصص از روش ها، جهت گیری ها و اهداف متفاوتی استفاده می کند .

در ادامه، فیزیکدانان پدیده ها را از منظر فیزیکی مطالعه می کنند در حالی که روانشناسان پدیده ها را مطالعه خواهند کرد. بر اساس تجربه کسانی که آن را تجربه می کنند. با این حال، سایر علوم از این روش تجربیات شخصی یا احساسات توصیفی استفاده نمی کنند. آنها فقط نتایج یافت شده را مشاهده و گزارش می کنند.

بنابراین، ساختارگرایی روانشناختی مشارکت اولیه فرد را برای ترسیم ابزار مطالعه او محاسبه می کند. حتی اگر متفاوت ازبیش از حد، موفق به ایجاد نتایج رضایت بخش از تحقیقات انجام شده می شود.

مثال

برای درک تمایز، به مثال تیچنر در مورد اتاقی با دمای کنترل شده 30 درجه سانتیگراد فکر کنید. این امر در رابطه با فیزیک اتفاق می افتد تا این فرض را از طریق مکانیسم های ارائه شده توسط آن مشاهده کنیم. صرف نظر از مشغول بودن یا نبودن، دما ثابت می ماند.

به نوبه خود، روانشناسی به این موضوع توجه می کند که آیا فردی در آن اتاق خاص در آن دما وجود دارد یا خیر. این فرد یک ناظر خواهد بود، بنابراین تصور شما از مکان زمانی که مشخص شد بسیار مهم خواهد بود. از طریق تجربه او، ما در مورد احساس گرما یا احساس راحتی در آنجا خواهیم فهمید .

در این کار، روانشناسی به طور مستقیم تجربه آگاهانه ای را که در حال حاضر ساخته و اعمال شده است، مطالعه می کند. . ساختارگرایی در روان‌شناسی برداشت‌های فرد را در موقعیت‌های مختلفی که در معرض آن قرار می‌گیرد، دنبال می‌کند. بر اساس نتایج، شما دقیقاً در مورد فرد، فرافکنی های او و نحوه شناخت محیط اطراف خود خواهید دانست.

کتاب درسی روانشناسی

کتاب کتاب درسی روانشناسی توسط خود تیچنر نوشته شده است و به دیدگاه ساختارگرایی در روانشناسی کمک می کند. به گفته وی «تمام دانش بشری برگرفته از تجربیات بشری است، هیچ منبع دیگری از دانش وجود ندارد» . با آن، تجربه انسان به پایان می رسدبرای انشعاب به تحلیل دیدگاه‌های متنوع در حوزه‌های مختلف.

اما، باید روشن کنیم که با وجود تعداد، نمی‌توان گفت که آنها به نفع دیدگاه اولیه اشتباه می‌کنند. باید به خاطر داشته باشیم که هر فرد تجربیات شخصی خود را دارد که بسیار متفاوت از یکدیگر است. در این، مجموعه دانش به تغییر بین افراد و ایجاد دانش متفاوت ختم می شود.

در زمان مطالعه تجربه آگاهانه، تیچنر بر احتمال خطا در این مسیر تاکید کرد. این احتمال خطای محرک نامیده شد. اساساً ممکن است با فرآیند ذهنی درگیر در موضوع مشاهده سردرگمی وجود داشته باشد.

همچنین بخوانید: دستکاری: 7 درس از روانکاوی

پیش بینی ها

ادامه ساختارگرایی در روانشناسی، تصور کنید که ما یک سیب را نشان می دهیم برای هر شخصی سپس از او می خواهیم آنچه را که می بیند تعریف کند و مطمئناً می گوید که سیب است. در این، او ویژگی های خود را با شکل، روشنایی، رنگ، اندازه توصیف نمی کند...

من اطلاعاتی را برای ثبت نام در دوره روانکاوی می خواهم .

همچنین ببینید: پیش آگاهی: چیست؟ معنی در فروید

این را می توان با موارد زیر توضیح داد:

شکست محرک

این عدم توضیح در مورد عناصر متعلق به سیب همان چیزی بود که در بالا باز کردیم، خطای محرک. برای Titchener، این به این دلیل اتفاق می‌افتد که ویژگی‌ها در پس‌زمینه باقی مانده‌اند و بیشتر از توضیحات بیشتر استفاده می‌کنندشناخته شده و ساده انگارانه . در نتیجه، ناظر در حال تجزیه و تحلیل شی نیست، بلکه آن را تفسیر می کند.

آگاهی به عنوان یک خوشه

ادوارد تیچنر آگاهی را به عنوان مجموعه ای از آنچه در یک دوره خاص تجربه می کنیم نشان داد. در این، ذهن مجموعه ای از دانش بود که در طول زمان انباشته شده بود. به گفته وی، تنها هدف مشروع روانشناسی نشان دادن حقایق ساختاری ذهن و تحقیق در آنها بود.

ساختارگرایی و کارکردگرایی

ساختارگرایی در روانشناسی که توسط وونت ساخته شد، مطالب مرتبطی بود. تحقیقات انسانی خود روانشناسی به عنوان یک علم ارزیابی هایی متمایز از ساختارگرایی و کارکردگرایی دریافت کرد. دیدگاه در این مورد به این دلیل تقسیم شد که:

مخالفان

ساختارگرایی و کارکردگرایی در روانشناسی ماهیت متفاوتی داشتند. دومی به مطالعه حرکات عملکردی ذهن ختم می شود تا رفتار را هدایت کند. این نظریه به نظریه داروینی تکامل و سازگاری انسان پایبند است.

کارکرد اجتماعی

کارکردگرایی این دیدگاه بود که نقش اجتماعی رویدادها بر رفتار ما تأثیر می گذارد تا ساختار. به عبارت دیگر، واقعیت ها به جای سیستم، شرایط خواهند بود، چیزی که ساختارگرایی از آن دفاع می کند .

رادکلیف-براون در نهایت به فرمول بندی ساختاری-کارکردگرایی پایان داد و از تاریخی بودن ساده کنش ها خارج شد.اجتماعی. از نظر او، سازمان های اجتماعی به منظور حفظ آنچه گروه و ساختار آن به آن نیاز دارند، عمل می کنند.

ملاحظات نهایی در مورد ساختارگرایی در روانشناسی

ساختارگرایی در روانشناسی به تعریف آن به عنوان علم ختم می شود. ذهن و آگاهی، چیزی که وونت داده است . به گفته او، ذهن ما به عنوان مجموعه ای از رویدادهای ساختاری عمل می کند و آگاهی و ذهن از آنجا متولد شده اند. هدف اولیه کشف ستون‌های ساختاری ذهن، جستجوی آن از طریق درون‌نگری بود.

بر اساس این توجه آموزش‌دیده، می‌توان دو نکته ضروری را برای مشاهده تضمین کرد: ثبت پدیده و توجه. در این مرحله سه مرحله آگاهی یعنی حالات عاطفی، احساسات و تصاویر پدید می آید. اگرچه دوران ساختارگرایی با مرگ تیچنر به پایان رسید، اما برخی از تکنیک ها با دیدگاه های دیگری مانند روانکاوی نجات یافتند.

و به همین دلیل است که از شما دعوت می کنیم در دوره آنلاین ما در روانکاوی بالینی ثبت نام کنید و این دانش را عمیق تر کنید. نه تنها خودآگاهی شما را اصلاح می کند، بلکه قدرت و پتانسیل درونی شما را نیز شکل می دهد. علاوه بر اصلاح آنچه امروز در اینجا در مورد ساختارگرایی در روانشناسی آموختید، آماده است تا امکانات آن را مجدداً فرموله کند و پیشرفت کند .

George Alvarez

جورج آلوارز یک روانکاو مشهور است که بیش از 20 سال است که در این زمینه فعالیت می کند و در این زمینه بسیار مورد توجه است. او یک سخنران مورد توجه است و کارگاه ها و برنامه های آموزشی متعددی را در زمینه روانکاوی برای متخصصان صنعت سلامت روان برگزار کرده است. جورج همچنین یک نویسنده ماهر است و چندین کتاب در زمینه روانکاوی نوشته است که مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است. جورج آلوارز به اشتراک گذاری دانش و تخصص خود با دیگران اختصاص دارد و یک وبلاگ پرطرفدار در دوره آموزشی آنلاین روانکاوی ایجاد کرده است که به طور گسترده توسط متخصصان بهداشت روان و دانشجویان در سراسر جهان دنبال می شود. وبلاگ او یک دوره آموزشی جامع ارائه می دهد که تمام جنبه های روانکاوی، از تئوری تا کاربردهای عملی را پوشش می دهد. جورج مشتاق کمک به دیگران است و متعهد است که در زندگی مشتریان و دانش آموزان خود تغییرات مثبتی ایجاد کند.