فهرست مطالب
انتقال عنصر بسیار مهمی برای درمان روانکاوی روانکاوی است. زمانی اتفاق میافتد که بیمار (تجزیهکننده) چهرههای مهم خود (بیمار) را به اطرافیانش نشان میدهد. همانطور که می خواهیم در مورد انتقال در درمان صحبت کنیم، تحلیلگر روانکاو را به عنوان "هدف" خواهد داشت.
به عنوان مثال، تحلیلگر ممکن است شکل پدر یا مادر را در روانکاو ببیند. و سپس عواطف (عشق، رقابت و غیره) را به روانکاو منتقل کند که نسبت به پدر یا مادر خود به کار می برد. این فرآیند به صورت ناخودآگاه و نمادین اتفاق می افتد. هنگامی که در درمان به خوبی انجام شود، به شکست مقاومت کمک می کند و با عناصر جدید و خودانگیخته تر برای تجزیه و تحلیل کمک می کند.
از طریق انتقال، بیمار می تواند الگوهای خود را که قبلاً ناخودآگاه بودند تشخیص دهد. بنابراین، او نور جدیدی بر خود و همچنین بر نحوه ارتباطش با افراد دیگر خواهد افکند.
انواع انتقال را به ویژه در مفهوم سازی های فروید، لاکان و فرنسی مشاهده خواهیم کرد.
4> چیست؟ معنا یا مفهوم در روانکاوی
از نظر زیگموند فروید، انتقال زمانی است که تحلیلگر (بیمار) افکار و الگوهای رفتاری خود را نسبت به تحلیلگر بازتولید می کند.
تحلیلگر و تحلیل گر مردم هستند و بنابراین زمینه های متفاوتی از زندگی به ارمغان می آورند. هیچ راهی برای لغو این در طول درمان وجود ندارد.
همچنین ببینید: رویای آزادی (1994): ضبط، خلاصه و تحلیلبنابراین، انتظار می رود تحلیلگراهمیت درک تحلیلگر از لحظه و روش گفتمانی مناسب برای رسیدگی به انتقال با هر بیمار.
وقتی تحلیلگر انتقال را محکوم می کند یا به آن پاسخ نامناسب می دهد، او به بیمار پیشنهاد می کند. تجزیه و تحلیل شد که انتقال برای درمان جالب نیست . سپس، تحلیلگر می تواند در تمام سخنرانی های خود شروع به پلیس کند. این تداعی آزاد و خودانگیختگی را که انتقال می تواند به روند درمان بیافزاید، تضعیف می کند. با این کار، ممکن است تحلیلگر به رفتاری رسمیتر و مقاومتر در درمان، همانطور که قبلاً انجام میداد، بازگشت کند. انتقال خودشیفتگی وجود داشته باشد: وقتی تحلیلگر از ترس عدم پذیرش تحلیلگر، کلمات خود را بیش از حد می سنجد.
ما می دانیم که در زبان شناسی، گفتار توسط تصویری نفوذ می کند که گوینده ("من") مخاطب را می سازد ("تو" یا "تو"). در واقع، گفتمان با تصویری که «من» می سازد از تصویری که دیگری از من می سازد مشخص می شود.
گفتمان = تصویری که من می سازم [ از تصویری که دیگری از من می سازد].
پس، حتی زمانی که فقط «من» صحبت می کند و دیگری گوش می دهد، به نوعی دیگری نیز در من صحبت می کند، زیرا «من ” با توجه به تصویری که دیگری از من دارد صحبت کنید.
همچنین بخوانید: اختلالات و پویایی شخصیتاز طریق روانکاویبنابراین یک بازی آینه وجود دارد که در آن "من" دائماً توسط دیگری و توسط دیگری در من ارزیابی می شود .
این نیز اجتناب ناپذیر است. در درمان روانکاوی رخ می دهد.
در انتقال خودشیفتگی، تحلیلگر ممکن است از پرداختن به برخی مسائل اجتناب کند، یا عمداً داستان ها را اصلاح کند . دلیلش این است که او فکر می کند که اگر این کار را نکند، توسط تحلیلگر قضاوت می شود. این نوعی انتقال است زیرا تحلیلگر می ترسد پیوند ایجاد شده با تحلیلگر را از دست بدهد.
بنابراین، انتقال خودشیفتگی :
- در آغاز است. ، یک انتقال مثبت است، زیرا تحلیلگر این پیوند را که در جفت تحلیلی (یعنی تحلیلگر + تحلیلگر) تشکیل می شود، شناسایی می کند
- اما اگر در جلسات تجزیه و تحلیل تداوم داشته باشد می تواند به پیوند منفی برگردد. زیرا ممکن است موضوعات مهم به عنوان تابو در نظر گرفته شوند.
ایدهآل این است که زوج تحلیلگر انتقال مثبتی را تقویت کنند که به تحلیلگر اجازه میدهد تا احساس امنیت کند تا در واقع آزادانه معاشرت کند.
موضوع فرضی - سابر، ژاک لاکان بودن
درباره لحظه ای که انتقال صورت می گیرد، هیچ قانونی وجود ندارد. تا حد معینی، انتقال از ابتدای درمان روانکاوانه رخ می دهد ، اگرچه انتظار می رود که پس از تعداد معینی از جلسات تجزیه و تحلیل تقویت شود.
ما می گوییم که از ابتدای درمان روانکاوانه اتفاق می افتد. شروع به این دلیل است که تحلیلگر، زمانی که به دنبال درمان است، از قبل تصویری را به ارمغان می آورددر مورد تحلیلگر این تصویر همان چیزی است که ژاک لاکان روانکاو آن را موضوع باید بداند می نامد.
به این معنی است که تحلیلگر:
- جایگاه اختیاری برای تحلیلگر می گیرد. و
- ممکن است «آرمان خود» خود را به تحلیل گر نسبت دهد (یعنی آن چیزی که تحلیلگر می خواهد باشد).
از نظر تحلیلگر، تحلیلگر در مورد روان انسان قادر به بهبود یا درمان معضلات روانی تحلیلگر است. این یک "دانش فرضی" است زیرا مشخص نیست که آیا تحلیلگر واقعاً این قدرت را خواهد داشت یا خیر.
این دانش فرضی را می توان به عنوان شکلی از انتقال مثبت درک کرد. به هر حال، این چیزی است که تحلیلگر را بسیج میکند تا بخواهد به دنبال درمان باشد و یک پیوند درمانی را برای او ترویج میکند تا انجمنهای آزاد خود را تشکیل دهد.
این اتفاق میافتد که در طول تجزیه و تحلیل، با تقویت ایگوی تحلیلگر (این را با خودشیفتگی اشتباه نگیرید)، گام مهم دیگری برداشته خواهد شد. تحلیلگر قویتر میشود و شروع به «برکناری» (برکناری از تاج و تخت) تحلیلگر میکند. این به این دلیل است که تحلیلگر کمتر به این نگاه از بیرون وابسته است. او از نظم خواستن و سازمان روانی خود آگاهی بیشتری خواهد داشت.
فقر ذهنی در پایان درمان
بنابراین، پایان ثمربخش فرآیند درمان روانکاوی:
- به دلیل سایش رابطه ای جفت تحلیلی ( انتقال منفی ) وقفه نخواهد بود،
- و نه مقاومت افزایشیبه دلیل فروتنی انتقال خودشیفتگی ،
- اما این ساختاری از انتقال مثبت خواهد بود که به تحلیلگر آرامش میدهد تا آزادانه معاشرت کند و بهتر بشناسید.
از نظر ژاک لاکان، در پایان یک فرآیند پربار تحلیل، تحلیلگر
- در درمان: ذهنی را ارتقاء خواهد داد. رد این موضوع فرضی- دانستن ، یعنی می بیند که «تحلیلگر همه آن نیست»، هرچند اهمیتی را که باید برای تحلیلگر این جایگاه فرضی قائل بود، رد نمی کند. در طول درمان بدانید.
- خارج از درمان: همه افراد بزرگ (یا چندین نفر از آنها) را نیز اخراج می کند .
لاکان را درک می کند. دیگری بزرگ به عنوان یک ایده آل سازی (مانند دانش فرضی روانکاو) که سوژه تحلیل گر به افراد یا نهادهایی که روان سوژه را اشغال کرده اند به عنوان حداکثر قدرت برای گفتمان های خاص مرتبط با موضوع نسبت می دهد.
برای مثال، با ترویج فقر ذهنی دیگران بزرگ، سوژه تحلیلگر:
- تحلیلگر خود را به عنوان "ارباب" (دیگری بزرگ) روان خود کنار می گذارد،
- میتواند پدرش را بهعنوان «ارباب» (دیگری بزرگ) از زندگی اخلاقیاش کنار بگذارد،
- او میتواند دین خود را بهعنوان «ارباب» (دیگری بزرگ) از زندگی اخلاقی خود یا آنچه مجاز است محروم کند. باور کردن و غیره.
روانکاو به عنوان هدف انتقال
اگرچه تحلیلگر"هدف" احساسات و واکنش های تحلیلگر، انتقال می تواند کارکرد مثبتی در تحلیل درمانی داشته باشد، زیرا:
- این سیگنال را نشان می دهد که تحلیلگر به رابطه با تحلیلگر اعتماد دارد اجازه دادن به عمل خود به خودی بیشتر؛
- نشان می دهد که تحلیلگر نسبت به تحلیلگر احساسی دارد که ما می توانیم «عشق» (یا عشق انتقالی) بنامیم ، به این معنا که تحلیلگر او را درک کند. درگیر این همزیستی است و همچنین به همین دلیل تحلیلگر میتواند گارد مقاومتهایش را «ناامید» کند. و
- معمولاً با تجربه عاطفی یا عاطفی همراه است که جریان بیشتری از مطالب قابل تحلیل را امکان پذیر می کند.
بنابراین، انتقال اجازه می دهد که می توان برخی از مقاومت ها را با ارائه «مواد» بیشتر برای تفسیر، به حداقل رساند. توجه به این انتقال و کار با آن به تفسیر تحلیلگر بستگی دارد: چه مقدار از آن (در حال بالینی) به درک الگوهای شکل گیری روانی تحلیلگر در گذشته او کمک می کند؟
طبق گفته دیوید زیمرمن ("راهنمای تکنیک روانکاوی")، انتقال به تحلیلگر اجازه می دهد تا عناصر بیشتری را تفسیر کند "حال با گذشته، خیال با امر واقعی، ناخودآگاه با خودآگاه".
همچنین به گفته زیمرمن: «< مفهوم انتقال دستخوش دگرگونی های پی در پی و پرسش های تازه ای شده است، مثلاً اگر شکلتحلیلگر یک (...) تکرار روابط ابژه درونی قدیمی است یا اگر تحلیلگر نیز مانند یک شخص جدید و واقعی رفتار کند." با تحلیلگر زندگی روانی گذشته تحلیلگر، و در مواقع دیگر ممکن است رفتار جدیدی از تحلیلگر در رابطه با تحلیلگر باشد. اما، در یک مورد، انتقال شامل موارد زیر است:
- یک پیوند درمانی بین تحلیلگر و تحلیلگر
- که تعامل احساسی تجزیه و تحلیل را افزایش می دهد. در طول تجزیه و تحلیل
- و مواد بیشتری برای تفسیر توسط تحلیلگر (یا توسط زوج تحلیلگر).
نقش انتقال در فروید روانکاوی
در روش یا مدل روانکاوی، این رفتار در رابطه بین درمانگر و بیمار قابل توجه است. حتی به عنوان یک ابزار استراتژیک برای توسعه بهترین رویکرد در حل و فصل احتمالات روانی تشویق می شود. مفهوم انتقال میراثی جدایی ناپذیر از مطالعات فرویدی او بود که در کتاب او درباره هیستری به آن پرداخته شد. فروید روش هایی را توسعه داد که به پیشرفت بزرگی در درمان هیستری کمک کرد.
پیشینی ، آنچه در رویکردهای بالینی او مشهود است، رابطه برقرار شده بین بیمار و روانکاو است. این رابطه به روشی تصویری رخ می دهد که در آن بیمار پیوند ایجاد می کندساختگی با تحلیلگر شما کهن الگوهایی از حافظه ناخودآگاه و کودکانه اش را به او فرافکنی می کند.
انتقال توسط فروید در طی تحلیل هایش تایید شد. وقتی متوجه شد که بارها در طول کارش به نظر می رسد برخی از بیماران علاقه و تمایل خاصی به او دارند. احساسات ناسازگار با رابطه پزشک و بیمار. با این حال، فروید خاطرنشان کرد که این پیوند انتقالی جنبه مثبت و اساسی برای پیشرفت درمان دارد، به دلایلی که در ابتدای این مقاله توضیح داده شد.
همچنین بخوانید: مادر خودشیفته و مادر بیش از حد محافظت کنندهاز نظر زیمرمن، درمان عبارت است از به طور عمده مدیریت سه نقطه: مقاومت، انتقال و تفسیر . تنها زمانی ممکن است که تحلیلگر سه پایه روانکاوانه دوره آموزشی روانکاوی را جدی بگیرد و همچنین پس از آموزش به دنبال:
- دانش بیشتر: مطالعه نظریه مداوم باشد. <9
- روشهای بهتر نزدیک شدن، با نظارت موارد در حال تجزیه و تحلیل، همراه با روانکاو باتجربه دیگر، و
- خودشناسی بیشتر، با آگاهی خود تحلیلگر بیشتر در مورد خودش، یعنی خود تحلیلگر در حال انجام تحلیل (در حال تجزیه و تحلیل) با یک متخصص دیگر.
مثالی قابل استفاده در روابط بین فردی
برای تصویر عملی تر آن انتقال به روانکاوی است. به عنوان مثال، اگر فردی تحت درمان قرار گیردبرای دیگری به عنوان والدین، او این اختیار را خواهد داشت که به شما بگوید چه کاری انجام دهید. با این حال، شما فرد از دیگری انتظار بازگشتی را خواهید داشت ، که چیزی شبیه عشق و مراقبت پدرانه خواهد بود.
این انتقال، پیشینی، می تواند در دستاوردهای مثبت برای بیمار معکوس شود. . بسته به روشی که او ابزارهای داخلی را برای رمزگشایی و قالب بندی مجدد "شخصیت های" خود توسعه می دهد. این شخصیت ها در افراد دیگری دیده می شوند که به نوعی به شکاف های وجودی خودشان اشاره می کنند.
گویی یک فرد نزدیک خلاء یا کمبود دیگری را پر کرده است. این خلأ می تواند شخصی باشد که دلتنگ آن هستید یا شخصیت یا شخصیت مهمی در زندگی شما، مانند پدر یا مادر.
مهم است که بگوییم ایده انتقال اغلب در زمینه های دیگر استفاده می شود، به عنوان مثال. در رابطه والد و فرزند یا رابطه معلم و دانش آموز. این برای علامت گذاری یک هویت شخصی و عاطفی که به نفع فرآیند ایجاد یا آموزش است استفاده می شود. با این حال، به بیان دقیق، ایده انتقال به طور مناسب تری در درمان استفاده می شود تا پیوند بین تحلیلگر و تحلیلگر را مشخص کند . بسیاری از نظریه پردازان امکان استفاده از این اصطلاح را در زمینه های دیگر رد خواهند کرد.
انتقال در فرآیند درمانی روانکاوی
در روانکاوی، انتقال در روانکاوی رخ می دهد. رابطه بین بیمار و روانکاو، تحلیلگر یا درمانگر.در آن، میل بیمار، برخاسته از دوران کودکی او، در طول فرآیند درمانی به روز می شود. سپس مدل های دوران کودکی مانند چهره های والدین تکرار می شود.
درمانگر شروع به جایگزینی آنها می کند، یعنی این خواسته ها یا چهره ها به تحلیلگر منتقل می شود. در کنار آن، تأثیرات اولین پیوندهای عاطفی را امروزه می توان تجربه و احساس کرد.
در این هدف، انتقال به ابزاری عالی تبدیل می شود که از طریق آن تحلیلگر می تواند بر روی گذشته بیمار کار کند. بنابراین، بررسی انتقال مهمترین بخش تکنیک تحلیل در نظر گرفته می شود.
همچنین ببینید: خواب آووکادو: درک معنیبر اساس مطالعات روانکاوی انتقال، فروید نظریه ای از تکنیک تحلیلی را ایجاد و نظام مند کرد. بنابراین امکان درک و بیان پدیدههای بالینی ناشی از درمان فراهم میشود.
غلبه بر اضطرابهای روانی در طول درمان
این "دسترسی" به گذشته بیمار از طریق انتقال برای تحلیلگر بسیار مهم است. این به این دلیل است که فروید، در خلال تحلیل، ابتدا بر عوامل تعیین کننده ای تمرکز می کند که بیمار را بیمار کرده است. سپس، او سازماندهی مجدد دفاعی را که پس از بیماری رخ می دهد، تجزیه و تحلیل می کند.
بنابراین، فروید به دنبال احتمالی است که این عوامل باعث ایجاد برخی تأثیرات درمانی شوند. این با هدف ترغیب روان رنجور برای غلبه بر تعارض بین خودتکانه های میل جنسی و از این طریق سلامت روانی خود را بازیابی می کند. طبق روش روانکاو، این سلامت روانی را می توان به عنوان رهایی از کنش ناخودآگاه تکانه های سرکوب شده درک کرد.
فروید در اوایل متوجه شد که سرکوب ناشی از مکانیسم های اجباری جامعه، تضاد درونی را تشدید می کند. . تضاد بین نیروهای روانی با ماهیت های مختلف، میل جنسی در برابر سرکوب. یک گرایش جنسی و یک گرایش زاهدانه در درون شخصیت وجود دارد. با تجزیه و تحلیل انتقال، روانکاو موفق می شود به این تعارض دسترسی بیشتری داشته باشد .
انتقال در زندگی روزمره ما
انتقال، اما ، فقط در جلسات روانکاوی و روی کاناپه وجود ندارد. به طور کلی، این یک جنبه ذاتی از شخصیت انسان است.
در موقعیت های مختلف زندگی می توان به بازیگری انتقالی در شکل مثبت یا منفی آن فکر کرد، مانند روابط:
- بین یک کودک و پدر یا مادرش؛
- بین یک دانش آموز و معلمش؛
- بین یک مشتری و یک فروشنده و غیره.
انتقال از طریق متنوع ترین روابط برقرار شده بین افراد انجام می شود. زمانی که ما انتظارات غیرواقعی را بر اساس الگوی تفکر و رفتاری که از سایر روابط بین فردی "طبیعی" می کنیم، به کسی فرافکنی می کنیم که دوست داریم آن شخص فرض کند.
این اتفاق می افتد.الگوهای رفتاری را که معمولاً (یا قبلاً) با پدر، مادر، همسر و غیره دارید، بازتولید کنید. در طول تجزیه و تحلیل، گویی این افراد را با تحلیلگر «جایگزین» می کند. و این فرآیند انتقال است.
فروید انتقال را به عنوان فرآیندی میداند که در طول درمان اتفاق میافتد ، زمانی که تحلیلگر (بیمار) شروع به بازتولید الگوها و رفتارهای روانی (ناخودآگاه) برای تحلیلگر میکند. بیمار در گذشته با افراد یا موقعیت های دیگر ساخته شده است.
به طور کلی می توان گفت که انتقال در چندین موقعیت در روابط انسانی رخ می دهد، اما تمرکز روانکاوانه در نهایت رابطه تحلیلگر - تحلیلگر، یعنی در طول درمان تحلیلی .
بنابراین، در حین تجزیه و تحلیل، تحلیل شونده به شیوه ای که با تحلیلگر ارتباط برقرار می کند، زندگی روانی خود را دوباره زنده می کند :
- ایده ای که تحلیل شونده از خود دارد،
- روابط عاطفی با چیزها یا افراد،
- خیالات و بازنمایی ها و غیره.
امکان ندارد بدون درک مفهوم حیاتی انتقال، روانکاوی چیست . انتقال از ابتدای درمان روانکاوانه (یا مصاحبه های اولیه یا درمان تمرینی) شروع می شود و با گذراندن جلسات درمانی عمیق تر می شود.
انواع انتقال بر اساس به فروید
از نظر فروید، دو نوع اصلی انتقال وجود دارد:دائماً راه ما را برای دیدن واضح تر چیزها آن طور که واقعاً هستند، خود خراب می کنند. این انحراف از طریق خودفریبی سایههای نیازهایمان که بر دیگری فرافکنی میکنیم، دامن میزند. این می تواند در بسیاری از لحظات زندگی فرد وجود داشته باشد.
متن های فروید در مورد انتقال
چندین مطالعه توسط فروید به انتقال می پردازند. همه یا تقریباً همه مطالعات موردی بالینی فروید فرصت هایی برای تأمل در مورد انتقال هستند. علاوه بر این، متون تئوریک دیگری مانند « درباره Dynamics of Transference»، از سال 1912، و « Recordar, Repetir e Elaborar»، از 1914 علاوه بر « سخنرانی های مقدماتی در مورد روانکاوی»، از 1916-1917. در این مطالعات، برخی از سرگیری ها و فرمول بندی های مجدد توسط فروید پیشنهاد شده است.
انتقال هرگز از جایگاه خود به عنوان مفهوم اساسی روانکاوی باز نشد. این مفهوم مبنای ساخت دانش روانکاوانه در مورد درمان، جفت تحلیلی، محیط تحلیلی و اثربخشی تجزیه و تحلیل بود.
فرید خود فرمول بندی های متعددی از نظریه های خود را انجام داد، چه مرتبط و چه غیر مرتبط با انتقال . علاوه بر این، زیگموند فروید هرگز منکر دشواریهای رویه و موانع موجود در اکتشافاتش نشد.
فروید همواره به دنبال تحلیل و بررسی موانعی بود که در این فرآیند با آن مواجه میشد.فرآیند تحلیل این به روش روانکاوی کمک کرد که دائماً مورد بازنگری قرار گیرد، کاری که با دیگر نظریه پردازان روانکاوی ادامه یافت. در مورد پویایی انتقال (1912). ویرایش دوم Belo Horizonte: Autêntica، 2020.
FREUD, S. Introductory Conferences on Psychoanalysis (1916-1917). در آثار کامل فروید جلد. 13. SP: Cia das Letras.
FERENCZI, S. "The psychoanalytic technology" (فصل "The domain of countertransference")، در Complete Works of Ferenczi vol. 2.
ZIMERMAN، D. Manual of Psychoanalytic Technique: a review. پورتو آلگره: آرتمد، 2008.
این متن درباره مفهوم انتقال در روانکاوی و در فروید توسط پائولو ویرا ، مدیر محتوای دوره آموزشی در روانکاوی بالینی نوشته شده است.
با در نظر گرفتن تأثیرات آن بر درمان:- انتقال مثبت : روشی را ارائه میکند که در آن درمان میتواند بر مقاومت غلبه کند و بر جنبه رسمی یا بیش از حد تشریفاتی که قبلاً انجام میداد غلبه کند. این بدان معناست که در هنگام انتقال، تحلیل گر در دل ناراحتی های روحی خود می نشیند و «چهره واقعی» خود را آشکار می کند. این نگرانی را کاهش میدهد که «تحلیلگر چه تصویری از من میسازد؟».
- انتقال منفی : این زمانی است که انتقال شروع به ایجاد موانع بیش از حدی میکند که بر فرسودگی و پارگی دلالت دارد. رابطه بین تحلیلگر و تحلیلگر بنابراین، تمرکز تنها به انتقاد یا زیر سوال بردن تحلیلگر می رسد، که می تواند مقاومت بیش از حد را به تداعی آزاد اضافه کند. زمانی اتفاق میافتد که تحلیلگر ناخودآگاه احساس میکند به تحلیلگر جذب میشود و بدون اینکه بداند، به افشای بیشتر خود کمک میکند.
اگر در جهت درک کنیم، انتقال شهوانی میتواند به دوران کودکی مرتبط باشد. عقده ادیپ . به این معنا که ممکن است برای تحلیلگر جاذبهای باشد، هرچند ناخودآگاه، که باعث میشود روانکاو نقش پدر (یا حتی مادر) را به عهده بگیرد. با آن، بُعد شیفتگی ادیپی را گرد هم می آورد.
من اطلاعاتی را برای ثبت نام در دوره روانکاوی می خواهم .
اما وقتی ما صحبت در مورد موضوع ادیپ در انتقال،باید درک کنیم که:
- عشق به یکی از والدین قابل انتقال است : برای مثال تحلیلگری که عاشق روانکاو خود می شود (او را به جای مادرش می گذارد. ) ؛
- رقابت با یکی از والدین نیز قابل انتقال است : مانند زمانی که تحلیل شونده با روانکاو خود درگیر می شود (او را به جای پدرش می گذارد).
با یادآوری اینکه اینها تنها تجلیات ادیپی نیستند که وجود دارند. از این گذشته، تحلیلگر ممکن است به روانکاو خود علاقه مند باشد. این واقعیت که محیط تحلیلی مکانی متفاوت برای گوش دادن و تفصیل است (در مقایسه با سایر تعاملات بین فردی) می تواند به موارد زیر کمک کند: و همراه با آن عاشق شدن و آرمان «من»؛
- در مورد رقابت و درگیری با روانکاو، از طریق انتقال منفی.
نمونه هایی از انتقال در روانکاوی
بالاخره، چگونه انتقال در محیط تحلیلی خود را نشان می دهد. تحلیلگر (بیمار) چگونه این انتقال را به تحلیلگر نشان می دهد؟ و چگونه تحلیلگر می تواند نمونه هایی از این اتفاق را شناسایی کند؟
ما دیدیم که تحلیلگر قبلاً یک داستان زندگی دارد. ممکن است در دوران کودکی یا نوجوانی به الگوی پرخاشگری کلامی در تعامل با والدین خود عادت کرده باشید. ممکن است اتفاق بیفتد که در درمان، تحلیلگر این مکان پدر/مادر را منتقل کندبه تحلیلگر، نگرشهای مشابهی را اتخاذ می کند.
نمونه انتقال اغلب ذکر می شود که در آن تحلیلگر الگوی رفتاری را که با پدر یا مادرش داشته است، با تحلیلگر تکرار می کند.
یا هنگامی که او به دلیل چیزی که تحلیلگر گفته یا به دلیل جهتی که درمان در پیش گرفته است، نسبت به تحلیلگر آزار یا محبت نشان می دهد.
یا زمانی که تحلیلگر شروع به منطقی کردن و قضاوت تحلیلگر می کند و رفتاری را تکرار می کند که او (در حال تجزیه و تحلیل) است. ) به انجام "آنجا" عادت دارد.
بیایید به چند نمونه نگاه کنیم:
- پرخاشگری : تحلیلگر شروع به دادن پاسخ های تهاجمی به تحلیلگر می کند. مانند زمانی که با برخی تفسیرها زحمت میکشد، و تحلیلگر فرض میکند (و تحلیلگر حتی میتواند این را تأیید کند) این رفتار پیشفرض او در برابر هر کسی است که با او مخالفت میکند.
- شکایتها : تحلیلگر شروع به بگوید که او نتیجه درمان را احساس نمی کند یا به توقف فکر می کند و این کار را بر اساس ایده های دیگری از "نتیجه" که در دنیای بیرون دارد انجام می دهد.
- کنترل : تحلیلگر شروع به کنترل درمان می کند، مانند زمانی که تلاش می کند تأیید روانکاو را به دست آورد، یا زمانی که می گوید موضوعات متعددی که توسط تحلیلگر پرسیده می شود مرتبط نیستند، یا نمی خواهد در مورد آنها صحبت کند. این کنترل ممکن است کپی کنترلی باشد که تحلیلگر برای انجام آن بر روی افراد دیگر استفاده می کند و در درمان به عنوان یک کنترل عمل می کند.مقاومت نفس خود برای پیشرفت نکردن در خودشناسی.
- تعالی : تحلیل گر کلیت آنچه را که تحلیلگر می گوید می پذیرد یا از شکل تحلیلگر احساس شرم و ترس می کند. شبیه به آنچه در روابط دیگر (پدر، مادر، همسر و غیره) تجربه می کند.
- عشق : تحلیلگر نسبت به تحلیلگر احساس عشق می کند که می تواند عاشق شدن یا عاشق شدن باشد. اشکال دیگر تجلی عشق.
به یاد داشته باشید که این فهرست فقط گویا است، نه جامع. سیگنالهای بدنی، تیکهای عصبی، تغییر در لحن صدایی که بیمار در جلسات شروع میکند و غیره نیز میتوانند از اشکال تجلی انتقال در درمان روانکاوی باشند.
رسیدگی به انتقال توسط تحلیلگر
لازم به ذکر است که انتقال منفی می تواند به وضعیت سودآور برای تجزیه و تحلیل برگردد. مهم است که تحلیلگر با پرخاشگری یا غروری که شاید تحلیلگر از قبل به عنوان پاسخ انتظارش را دارد، واکنش نشان ندهد.
تحلیلگر نباید استدلال کند که او (تحلیلگر) درست است، یا پیش بینی تعریف یا قضاوت در مورد موضوع را نداشته باشد. تحلیلگر با اشاره به اینکه او (در حال تحلیل) اینگونه عمل می کند. نکته مهم این است که تحلیلگر این "ماده" منتقل شده را دقیقاً به عنوان یک "مواد تحلیلی" شناسایی و با آن کار کند.
من اطلاعاتی را برای ثبت می خواهم.در دوره روانکاوی .
درباره بررسی انتقال ، یعنی نحوه واکنش تحلیلگر به انتقال تحلیلگر:
- اگر تحلیلگر انتقال متقابل را در نوع خود (با پرخاشگری) انجام دهد ، تحلیلگر را از انتقال خارج می کند، یا انتقال منفی را به عنوان چیزی "طبیعی" تقویت می کند.
- از سوی دیگر، اگر تحلیلگر آنگونه که تحلیلگر انتظار دارد واکنش نشان ندهد ، اما از این انتقال برای پرسیدن سؤالات جدید از تحلیلگر و بدون قضاوت یا تلاش برای «تعریف» تحلیلگر استفاده کند. در آن لحظه، نشان خواهد داد که تحلیل مکانی زمانی است که تحلیل شونده می تواند احساس امنیت کند که خودش باشد، فضایی متفاوت از "جهان بیرون".
بنابراین، حتی منفی انتقال را می توان به نفع درمان معکوس کرد. انتقال تنها زمانی منفی است که قابل جبران نیست زمانی که تحلیلگر تصمیم به قطع درمان به دلیل فرسودگی مشکل دار رابطه خود با تحلیلگر می گیرد.
در مورد انواع انتقال، قبلاً به انتقال مثبت اشاره کردیم و منفی، و همچنین انتقال وابسته به عشق شهوانی (که فروید آن را بالقوه مثبت می داند). سایر نویسندگان ممکن است انواع دیگر انتقال را فهرست کنند. ما فقط در مورد یک نوع دیگر به دلیل ارتباط آن صحبت خواهیم کرد.
چگونه روانکاو می تواند در مورد انتقال با تحلیلگر صحبت کند؟
به ماببینید، تحلیلگر باید به تحلیلگر اشاره کند که انتقال ممکن است در حال وقوع باشد، اما لزوماً نیازی نیست که آن را «انتقال» بنامد، زیرا هدف آموزش به تحلیلگر نیست. با این حال، باید از اشاره به همه شبهات تحلیلگر به عنوان انتقال اجتناب شود. بهتر است روی هر چیزی که به عنوان یک الگو شکل می گیرد، یک تکرار تمرکز کنید. بعلاوه، باید از "محکوم کردن" تهاجمی تحلیلگر اجتناب شود، زیرا این شاید بیشتر در مورد تحلیلگر صحبت می کند تا در مورد انتقال (شاید قبلاً یک مقابل انتقال توسط تحلیلگر ناکافی باشد).
<. 0>یک برخورد جالب توسط تحلیلگر هنگام درک انتقال، از نظر ما:- نگفتن به تحلیلگر که همه چیز انتقال است . بهتر است قبل از فرمول بندی تفسیر منتظر عناصر تکرار شده بیشتری باشید.
- با تحلیلگر با یک واکنش انتقالی که رفتاری را که او انتظار دارد و قبلاً در خارج تجربه کرده است تغذیه نکنید . به عنوان مثال، اگر تحلیل شونده پرخاشگر بوده است، بهتر است گرم و مسالمت آمیز عمل کنید. اگر تحلیلگر را قضاوت میکند، در پاسخ او را قضاوت نمیکنیم، اگر تحلیلگر عادت دارد در پاسخ مورد قضاوت قرار بگیرد. البته در نهایت می توان مفهوم انتقال و توضیح آن را در صورتی که مرتبط باشد یا تحلیلگر در مورد آن بپرسد یا بخواهد ذکر کرد.درک کنید که چرا او مانند تحلیلگر عمل می کند.
- روی داستان زندگی خود تحلیلگر و سایر بیماران تمرکز نکنید . این می تواند تا حدودی خودشیفتگی باشد و/یا می تواند یا می تواند ادراک "محیط امن" را که تحلیلگر امیدوار است در درمان داشته باشد، باطل کند. تحلیلگر دلیل خوبی برای فکر کردن دارد: "اگر این تحلیلگر در مورد دیگران با من صحبت می کند، باید همه چیز را در مورد من با سایر بیماران صحبت کند" (این احتمالاً منجر به انتقال منفی بیمار می شود).
- در صورت امکان، به این نکته اشاره کنید که ممکن است انتقال در حال انجام باشد : لازم نیست آن را انتقال بنامید، یا همیشه آن را انجام دهید، اما برای تحلیلگر جالب است که گاهی اوقات در مورد انتقال صحبت کند. تحلیلگر سوالات راه خوبی برای انجام این کار هستند (اما نه فقط سوالات). نمونه ای از یک سوال غیرمستقیم تر و مماسی تر: "چرا امروز اینجا در درمان چنین احساسی دارید؟" نمونه ای از یک سوال مستقیم تر و واضح تر: "آیا روشی که امروز در درمان عمل می کنید، چیزی را در مورد نحوه عملکرد شما در خارج از درمان نشان می دهد؟".
هرچه خود بیشتر تقویت شود تحلیلگر ، بیشتر می تواند انتظار رویکرد مستقیم از روانکاو داشته باشد، بدون اینکه از این بابت "آسیب" ببیند. انتقال ممکن است در چند جلسه اول اتفاق بیفتد، اما تحلیلگر ممکن است برای رویکرد مستقیم تری از طرف تحلیلگر در چند جلسه اول آماده نباشد. از این رو