تمدن و نارضایتی های آن: خلاصه فروید

George Alvarez 18-10-2023
George Alvarez

دیدگاه تحلیلی فروید از بشریت مقالات بسیار خوبی به دست داد که ما را وادار می کند تا در مورد پیشنهاد او عمیقاً فکر کنیم. این تأثیر دقیقاً به این دلیل اتفاق می‌افتد که باعث می‌شود الگوهای تثبیت شده واقعیت انسانی و اجتماعی را زیر سؤال ببریم. بیایید ناراحتی در تمدن را از یک خلاصه ای که به خوبی ساخته شده است درک کنیم.

این اثر گاهی اوقات به عنوان ناراحتی در فرهنگ یا نارضایتی های تمدن ترجمه می شود.<5 فروید در کتاب «نارضایتی های تمدن» («Das Unbehagen in der Kultur»، 1930)، تنش بین خواسته های فردی و خواسته های جامعه را تحلیل می کند. این یک کتاب اساسی برای درک روانشناسی فردی، بلکه برای درک آموزش، فرهنگ و جامعه شناسی است.

فروید استدلال می کند که تمدن غرایز انسان را سرکوب می کند. انسان ها به طور فزاینده ای نیاز به سرکوب یا تعالی امیال و انگیزه های خود دارند (مانند پرخاشگری و تظاهر جنسی). اما از سوی دیگر عامل ناراحتی و رنج و ناراحتی آزمودنی است.

اصطلاح malaise از واژه فرانسوی malaise به معنای ناراحتی یا نارضایتی آمده است. .

بنابراین، «تمدن و نارضایتی‌های آن» به بررسی منشأ رنج بشر می‌پردازد. فروید معتقد بود که ناخوشی نتیجه سرکوب اجتماعی است. این میتواند باشدکه تمدن قصد دوری از رنج و تامین امنیت را دارد تا لذت در جای خود نباشد. به لطف این واقعیت که رضایت تکانه ای جزئی و اپیزودیک است، شانس شاد بودن محدود است. برای او، خوشبختی از نظر مفهومی به شیوه ای ذهنی ساخته می شود، بسته به چیزی که وجود دارد.

به قول خودش «برنامه شاد شدن، که اصل لذت بر ما تحمیل می کند، قابل انجام نیست. ; با این حال، ما نباید – در واقع، ما نمی توانیم – تلاش های خود را برای نزدیک تر کردن آن به دستاورد، به هر طریقی، رها کنیم.» .

عوامل رنج انسان

در کار ساخته شده در ناراحتی تمدن ، فروید خاطرنشان کرد که انسان ها رنج هایی در ذات خود دارند. درد شما مهم نیست، همیشه از همان منابع سرچشمه می گیرد . از سه موردی که شرح داده شد، نقل می کنیم:

بدن

بدن ما نیازهای خاص خود را دارد و آنها توسط تکانه های طبیعی هدایت می شوند. معلوم می شود که ما همیشه نمی توانیم به این تماس ها پاسخ دهیم و باید این اراده ها را سرکوب کنیم. در نتیجه، این منجر به ایجاد اختلالات یا عدم تعادل جسمی و روانی می شود.

روابط

ارتباط با افراد دیگر نیز کانالی از رنج برای انسان است. این به این دلیل است که او با همنوعی سر و کار دارد که ویژگی ها و خواسته های خودش را دارد. از آنبنابراین، ممکن است شوک های علاقه در پایین ترین سطوح تا سواره نظام وجود داشته باشد.

دنیای بیرونی

در نهایت، همین واقعیتی که ما در آن قرار گرفته ایم می تواند کانالی از رنج مداوم برای ما باشد. . درست مانند یک رابطه، تمایلات شخصی ما می تواند با قوانین دنیای بیرونی تضاد داشته باشد . به عنوان مثال، به هر چیزی که باید سرکوب کنید فکر کنید تا علناً مورد قضاوت و محکومیت قرار نگیرید.

گناه

در نوشته های تمدن و نارضایتی های آن ، فروید ایده احساس گناه را آشکار می کند. به دلیل تنش بین ایگو و سوپرایگو، نیاز به تنبیه در خود او ایجاد می شود. احساس گناه از دو منبع سرچشمه می گیرد: ترس از یک قدرت خارجی و همچنین ترس از خود سوپرایگو .

همچنین بخوانید: ماریا مونته سوری که بود؟

در این مورد، او معتقد است که رابطه نزدیکی بین تمدن و احساس گناه وجود دارد. تمدن برای اینکه انسان ها را به هم متصل نگه دارد، احساس گناه را نسبت به آنها تغذیه و تقویت می کند. برای این کار، او یک سوپرایگو با نفوذ زیادی ایجاد کرد که به تکامل فرهنگی کمک می‌کند.

در پایان، نویسنده با لحنی بدبینانه غسل ​​می‌کند و ما را به این سوال می‌اندازد که آیا آسیب‌شناسی در جوامع وجود دارد یا خیر. نه تنها این، بلکه این سوال را مطرح می کند که آیا آنها نیز به گروه هایی با روان رنجوری شدید تبدیل شده اند. در نهایت نویسنده این سوال را مطرح می کند که توسعه فرهنگ تا چه زمانی به این امر کمک می کند؟تسلط بر انگیزه مرگ.

نظرات نهایی در مورد ضعف تمدن

با کاوش در این موضوع، می توانید در مورد چگونگی ایجاد تعادل فکر کنید:

همچنین ببینید: گرسنگی در جفری دامر
  • بین جستجوی خوشبختی و
  • مطالبات زندگی در جامعه.

برخی از کتاب ها، فیلم ها و آهنگ ها این جنبه از ضعف درک شده توسط سوژه را بر خلاف خواسته های زندگی نشان می دهند. در جامعه.

میتوانیم برجسته کنیم:

  • "طلای احمق" (Raul Seixas, 1973): خود غنایی نشان می دهد که حتی پس از پیروی از تعهدات اجتماعی و با رسیدن به "موفقیت"، او هنوز یک فرد کامل نیست.
  • "ماتریکس" (1999): فیلم واقعیت و ضعف در یک جامعه کنترل شده را زیر سوال می برد. چه می شود اگر قوانین اجتماعی فقط در خدمت حفظ وضع موجود و ظاهر باشد؟
  • «دیوار» (پینک فلوید، 1979): آهنگ ساخته شده توسط راجر واترز به بررسی ضعف و بیگانگی در مدرن می پردازد. جامعه.
  • "Ovelha Negra" (Rita Lee, 1975) و "Sapato 36" (Raul Seixas, 1977): این آهنگ ها شخصیت هایی را نشان می دهند که سعی می کنند خود را آزاد کنند. از یوغ پدر، موضوعی اساساً ادیپی.
  • «نمایش ترومن» (1998): فیلم در مورد خطرات ناشی از نظارت و تحریف واقعیت، در دنیایی مصنوعی صحبت می کند که موضوعی را فدای لذت بردن دیگران می کند.
  • «جهان جدید شجاع» (1932) و «1984» (1949)، هر دو کتاب از آلدوسهاکسلی: جوامع دیستوپیایی را با یک ضعف اساسی به دلیل تقاضا برای رعایت استانداردها توسط شهروندان به تصویر می کشد.

آیا اثر هنری دیگری را به خاطر دارید که مضمون کسالت زندگی در جامعه را به همراه داشته باشد؟ نشانه‌های خود را در نظرات زیر بنویسید.

در بیچارگی در تمدن ما سوالاتی را در مورد دستورالعمل‌های انسانی توضیح داده‌ایم . فروید همیشه ما را وادار می کند که سیستم ساخت اجتماعی خود بشریت را زیر سوال ببریم. حرکت در جهت مخالف، عناصری را که ما را به سمت موقعیت‌هایی که در حال حاضر اشغال کرده‌ایم سوق می‌دهد، آشکار می‌کند.

تا حدی، مبارزه دائمی فرد علیه جمع را به نمایش می‌گذارد، به گونه‌ای که فرد تلاش می‌کند بر آن تسلط یابد. دیگر. اما به طور کلی کنترل ریشه های طبیعی متعلق به هر انسان وجود دارد. سرکوب منجر به مشکلاتی در ذهن، رفتار و جامعه پذیری ما می شود.

این مقاله توسط پائولو ویرا، مدیر محتوای دوره آموزشی روانکاوی، صد در صد آنلاین نوشته شده است. روانکاوی که خود را به عنوان یک ابزار شفاف سازی نشان می دهد، می تواند به شما کمک کند تا پاسخ هایی را که به دنبال آن هستید در مورد تمایلات و تردیدهای شخصی خود به دست آورید. می توانید مطمئن باشید که عناصر بسیار خوبی برای درک این ایده های موجود در تمدن و نارضایتی های آن خواهید داشت.

هم اجتماعی و هم داشتن پس‌زمینه‌ی خانوادگی، برای مثال با یک سوپرایگوی بسیار سفت و سخت تحمیلی توسط والدین.

تصویر تمدن

در اثر بیحالی در تمدن ، فروید انسان را در ارتباط با حیوانات بر اساس تمدن دسته بندی می کند . از نظر او، دقیقاً همین عنصر است که به بشریت هویت خود را می بخشد. به این ترتیب، ما یک مؤلفه جمعی و پیچیده را حمل می کنیم که برتری را در یک زنجیره نشان می دهد.

اما فروید بین تمدن و مفهوم فرهنگ جدایی نمی گذارد. شیوه زندگی ما با اراده و انتخاب خودمان در محیط های متنوع تعیین می شود. این شامل دور شدن از طبیعت غریزی ما می شود.

به این ترتیب، تمدن خود را به عنوان تسلط بر طبیعت انسان با اراده انسان نشان می دهد. ناگفته نماند عناصر تنظیمی که روابط انسانی را هدایت می کنند.

این بدبختی در زندگی متمدن چه خواهد بود؟

از نظر فروید، فرهنگ و تمدن مترادف هستند. و آنها متضاد بربریت هستند که به عنوان رواج تکانه‌های قوی‌تر بر ضعیف‌تر شناخته می‌شود.

طبق نظر فروید، یک گرایش بدوی و وحشیانه در انسان‌ها به جستجو وجود دارد. ، به نوعی غریزی، ارضای لذت شما به هر قیمتی باشد. این از ابتدای کودکی ما رخ می دهد، زمانی که نمونه ای به نام id در زندگی ما برجسته می شود.روانی .

به مرور زمان، هنوز در دوران کودکی و اوایل نوجوانی، مشاهده می کنیم که عنصر لذت ناشی از زندگی اجتماعی نیز وجود دارد. یعنی متوجه می شویم که زندگی با افراد دیگر می تواند باعث ایجاد رضایت در قالب لذت و محافظت شود. زمانی است که ابر من در روان ما رشد می کند ، مفاهیم اخلاقی و تعامل اجتماعی را برای ما به ارمغان می آورد.

بنابراین، این اتفاق می افتد که: (یا فرهنگ) ما را از بخشی از رضایت ما محروم می کند، بالاخره ما نمی توانیم هیچ عملی را مطابق میل خود انجام دهیم. ، زیرا انرژی روانی تحقق فوری پیدا نمی کند.

  • این انرژی راه های دیگری را برای توجیه خود یا "تحقق" می خواهد که دارای پذیرش اجتماعی باشد : برای مثال، پذیرش منافع اجتماعی همزیستی، یا از طریق مکانیسم تصعید (که به کار بردن این انرژی غریزی به نفع کار و هنر است). به id می‌رساند، که این غریزه ابتدایی را تا حدودی آرام می‌کند.
  • با وجود محرومیت از بخشی از رضایت ما (ایجاد چیزی که فروید آن را "ناراحتی" می‌نامد)، زندگی اجتماعی است. به گفته فروید، یک دستاورد تمدنی یا فرهنگی . به هر حال، مزایایی وجود دارد که فرد از آنها صرف نظر می کندروابط انسانی: یادگیری، محبت، غذا، حفاظت، هنر، تقسیم کار و غیره.

    بنابراین نمی توان تمایلات جنسی را برخلاف میل شریک زندگی تحمیل کرد و همچنین نمی توان ورزش کرد. پرخاشگری مرگبار علیه کسی، بدون اینکه متجاوز مجازات شود.

    برای ثبت نام در دوره روانکاوی اطلاعاتی می خواهم .

    همچنین بخوانید: تمدن و نارضایتی ها: ایده هایی از روانکاوی

    جایگزینی نظم های طبیعی

    کار تمدن و نارضایتی ها ، فروید در نهایت به اثر دیگری از خود متوسل می شود: "توتم و تابو". , از سال 1921. در این گذر از طبیعت به فرهنگ برای دگرگونی زندگی روانی موضوع و روابط بین فردی شرح داده شده است . طبق افسانه "گروه اولیه" (یا "قبیله بدوی")، یک سیستم پدرسالاری وجود خواهد داشت که در آن فقط یک مرد بزرگ سلطنت می کرد.

    این اسطوره در مورد پدری مطلق و خودسر صحبت می کند که مالک آن بود. همه زنان با این حال، این پدر هدف قتل فرزندان خود خواهد بود. در نتیجه، توافقی ایجاد شد که در آن هیچ کس جایگزین او نشود و کار او را تداوم بخشد.

    به این ترتیب، پارکشی (قتل پدر) برای یک سازمان اجتماعی به ثمر می‌نشیند. منشا تمدن را آغاز کند. ناگفته نماند که تابوی محارم به عنوان اولین قانون در یک جامعه افتتاح می شود. مطابق بابر اساس نوشته ها، محارم از ماهیت ضداجتماعی سرچشمه می گیرد.

    رابطه عقده ادیپ و ضعف در تمدن

    می توان گفت که بعد عقده ادیپ در بافت خانواده در توتم و تابو و در O Mal Estar na Civilização بعد اجتماعی یا جمعی آن را می یابد. بنابراین، در روانکاوی، یک عبارت معروف این است که سوپرایگو وارث عقده ادیپ است .

    می توان تصور کرد که عقده ادیپ که کودک از حدود 5 سالگی تجربه کرده است. در 6 سالگی، این یک "آزمایش" خواهد بود که به او می‌آموزد قوانین بیرونی را درونی کند، قوانینی که توسط افراد دیگر وضع شده است. بنابراین:

    • خانواده (یعنی رابطه با پدر و مادر یا هر کسی که چنین وظایفی را بر عهده می گیرد) اولین "جامعه" ای است که کودک تجربه می کند؛
    • در حالی که جامعه آشکار شدن یا پیچیده شدن چیزی است که کودک در خانواده شروع به یادگیری کرده است.

    بالاخره:

    در خانواده :

    • id در پسر می خواهد به عشق مادر راضی باشد؛
    • ابر من توسط پدر، که از تمایل پسر منع می کند، نمایندگی می شود. و
    • ego "من" پسر است که با دو بخش دیگر مذاکره خواهد کرد، کمی تسلیم درایوهای id و کمی به خواسته‌های سوپرایگو.

    فروید عقده ادیپ را در دختر (عشق به پدر، رقابت با مادر) و ادیپ پیشنهاد می کند.وارونه (پسر با عشق به پدرش، دختر با عشق به مادرش).

    در زندگی در جامعه :

    همچنین ببینید: تعبیر خواب لباس شستن
    • id سوژه تمایل دارد به دنبال لذت، از طریق ارضای فوری انگیزه ها (مانند رابطه جنسی و پرخاشگری) باشد. آیا هنجارهایی درونی شده اند (که آزمودنی آن را مال خود می پندارد یا انجام آنها را واجب می داند) و آشکارترین نمای بیرونی خود را در اخلاق، قوانین، آداب و رسوم (مانند نحوه لباس پوشیدن)، در مدرسه، در پلیس، در دین، در تقسیم کار و غیره.
    • ego "من" سوژه است که مانند ادیپ باید میان id و superego واسطه شود.

    البته، ایگو، حتی اگر ناخودآگاه، به برخی از مزایای پیشنهادی سوپرایگو پی خواهد برد، مانند:

    • تقسیم کار اجتماعی : نفس نیازی به دانستن همه چیز یا انجام هر کاری برای زنده ماندن نخواهد داشت؛
    • رضایت غریزه بقا : با ناتوانی در کشتن دیگری، او نیز نمی تواند توسط شخص دیگری کشته شود. ;
    • قابلیت پیش بینی : مانند زمانی که زوج می توانند مکرراً رابطه جنسی داشته باشند، بدون اینکه هر فرد مجبور باشد برای رابطه جنسی "به شکار" برود.

    ببینید که این سوپرایگو به گونه‌ای درونی می‌شود که موضوع بیرونی (اجتماعی) را از درونی (روانی) متمایز نمی‌کند و همه چیز یا تقریباً همه چیز درونی و طبیعی می‌شود .

    برای مثال. ، راهلباس پوشیدن سوژه، خدایی که به آن اعتقاد دارد، جایگاه زن، زبانی که صحبت می کند (همراه با معانی منسوب به کلمات) و غیره. حقایق تعیین شده در زندگی اجتماعی هستند. اما آزمودنی معتقد است که این حقایق اجتماعی جنبه های واجد شرایطی هستند، یعنی تقریباً گویی انتخاب های او (سوژه) هستند. این ایده یک دفاع تا حدی خودشیفته از نفس است، که باید باور کرد که اینها "انتخابهای شخصی" هستند تا راحتتر آنها را درونی کنیم .

    من می خواهم اطلاعاتی که به من کمک می کند در دوره روانکاوی ثبت نام کنم .

    وقتی ایگو بیش از حد از سوپرایگو اطاعت می کند و میل را تقریباً به طور کامل منع می کند (حتی وقتی ناخودآگاه است): این چیزی است که برای فروید، به اصطلاح ناخوشی را در تمدن ایجاد می کند.

    یکی از وظایف درمان از آغاز درمان روانکاوانه این است که به دنبال ارائه سوژه- بیمار باشد که شناسایی آن حکم می کند که سوژه از والدین خود درونی شده است و یا جامعه برای او دردهای روانی ایجاد می کند (مانند اضطراب و اضطراب که به صورت فوبیا، شیدایی، اجبار آشکار می شود). بنابراین، سوژه بیمار می‌تواند به سمت مکان راحت‌تری برای زندگی روانی خود برود، که در آن سوپرایگو جلاد مطلق ناراحتی او نباشد.

    همچنین بخوانید: روح‌گرایی و روان‌کاوی: آلن کاردک، چیکو خاویر و فروید

    وزن فرهنگ بر انسانیت

    در اثر بیحالی در تمدن که بیحالیتمدن یا ناراحتی در فرهنگ ، فروید روشن می‌کند که از نظر او، فرهنگ باعث ایجاد ناخوشی در بشریت می‌شود. این به این دلیل است که بین تمدن و خواسته های تولید شده توسط رانش یک موضع متضاد وجود دارد، زیرا یکی دیگری را زیر و رو می کند. با این کار، فرد در نهایت خود را تسلیم می کند و خود و ذات را قربانی می کند.

    به همین دلیل مرسوم است که:

    • بربریت : امپراتوری را متمایز کنیم. از قوی ترین تا ضعیف ترین؛ و
    • تمدن (یا فرهنگ) : ساخت انسان از ماهیت جمعی که تماس های بین روان های فردی را مدیریت و "تقویر" می کند.

    اما، این فداکاری منجر به ایجاد پیامدهایی می شود، مانند:

    کاهش پرخاشگری

    بشریت تمایل طبیعی به پرخاشگری و حتی وحشی بودن دارد. با این حال، هنجارهای تمدن مانع از برآورده شدن این انگیزه ها به شکل خالص خود می شود. برای ایمنی، آراستگی و حتی اخلاق در آداب و رسوم، این غریزه طبیعی نیاز دارد و سرکوب خواهد شد.

    کاهش زندگی جنسی

    هر انسانی دارای انگیزه های جنسی است که عمدتاً در خود تجلی می یابد. روان . با این حال، دنیای بیرونی پر از قوانین و احکامی است که رهایی از این غرایز را رد می کند. به این ترتیب، جامعه باید این انگیزه های جنسی را پنهان کند و رضایت غریزی خود را در خود نگه دارد تا دچار انتقام نشود.

    هر فردی دشمن طبیعی است.تمدن

    فروید این تفکر را بر اساس بیچارگی تمدن به دلیل تمایلات ویرانگر ما بنا نهاد. او روشن می‌کند که همه ما جنبش‌های ذاتی تخریب، ضد فرهنگ و جامعه‌ستیزی را حمل می‌کنیم. با آن، مبارزه تمدنی برای سلب آزادی فرد و جایگزینی آن با آزادی جامعه وجود دارد.

    در کار آینده یک توهم وجود دارد. انصراف معین در رابطه با ماهیت انسان . به طور خلاصه، توضیح داده شده است که بخشی از بشریت به دلیل بیماری یا میل بیش از حد همیشه غیراجتماعی خواهد بود. بنابراین، جنگ بین فرد و تمدن ابدی و تغییر ناپذیر می ماند.

    در این اثر، فروید با تصویر محافظه کاری ارائه شده توسط دین کار می کند. روانکاو نشان می دهد که اساس دین مکانیسم دفاعی در برابر درماندگی کودکانه است که تا بزرگسالی ما را آزار می دهد. از نظر او، دین معادل پدری غیور است که محافظت، امنیت و جلوگیری از زوال کامل را ارائه می دهد. تمدن فروید می گوید این کنترل وجود دارد تا بتوانیم در جامعه زندگی کنیم. به این صورت که اگر دین منقرض می شد، نظام دیگری با خصوصیات مشابه ایجاد می شد . یعنی انسان در همان زمان که می خواهد خودش را آزاد کند برای خودش ترمز ایجاد می کند

    فروید خیلی واضح بیان می کند.

    George Alvarez

    جورج آلوارز یک روانکاو مشهور است که بیش از 20 سال است که در این زمینه فعالیت می کند و در این زمینه بسیار مورد توجه است. او یک سخنران مورد توجه است و کارگاه ها و برنامه های آموزشی متعددی را در زمینه روانکاوی برای متخصصان صنعت سلامت روان برگزار کرده است. جورج همچنین یک نویسنده ماهر است و چندین کتاب در زمینه روانکاوی نوشته است که مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است. جورج آلوارز به اشتراک گذاری دانش و تخصص خود با دیگران اختصاص دارد و یک وبلاگ پرطرفدار در دوره آموزشی آنلاین روانکاوی ایجاد کرده است که به طور گسترده توسط متخصصان بهداشت روان و دانشجویان در سراسر جهان دنبال می شود. وبلاگ او یک دوره آموزشی جامع ارائه می دهد که تمام جنبه های روانکاوی، از تئوری تا کاربردهای عملی را پوشش می دهد. جورج مشتاق کمک به دیگران است و متعهد است که در زندگی مشتریان و دانش آموزان خود تغییرات مثبتی ایجاد کند.