اسطوره اروس و روان در اسطوره شناسی و روانکاوی

George Alvarez 04-06-2023
George Alvarez

رابطه بین اسطوره اروس و روان را درک کنید: اروس (عشق، کوپید) و روان (روح) که با اسطوره روایت شده توسط آپولئیوس در مسخ (قرن دوم پس از میلاد) تلاقی می کند و مربوط به تمایلات جنسی، میل و عشق عشقی است.

عشق در اسطوره اروس و روان

در این مقاله درباره اروس و روان، نویسنده مارکو بوناتی از خود می پرسد:

آیا روانکاویی وجود دارد که امر ابدی را نادیده بگیرد. قوانین عشق؟ یا برعکس، آیا باید در هر تجلی عشق (اروس) و روح (روان) به دنبال حضور ابدی باشیم؟

احتمالاً اسطوره عمور و روان به ما کمک می کند تا داستانی قدیمی را به آن بیاوریم. نور.

اسطوره اروس و روان

روان زن جوانی بود که بسیار زیبا بود و آنقدر تحسین برانگیز بود که او را ونیر (زهره) نامیدند. بدیهی است که این نمی توانست نادیده می ماند و به زودی حسادت الهه ناهید واقعی را برانگیخت که نمی توانست بیش از یک انسان ساده تحمل کند، فانی را می توان بیش از یک الهه "تقدیر" کرد و می خواست انتقام بگیرد.

زهره. به پسرش آمور (اروس) سپرد تا با زشت ترین و بدبخت ترین مرد روی زمین، در واقع یک هیولا، عاشق روان شود، اما این پیشگویی تغییری غیرمنتظره پیدا کرد. تصادفاً اروس، که به سختی موفق به شلیک به یک هیولا شد. پیکان (مثلاً لغزش های فرویدی)، خود را مجروح کرد و ناامیدانه عاشق روان شد، سپس او که نماینده میل و اشتیاق بود و هرگز عاشق کسی نشده بود.

اروس که نمی توانست این را بگوید. بهمادرش زهره (آفرودیت در اساطیر یونانی) پرسید که برای پدرش مشتری (زئوس در اساطیر یونانی) چه کاری انجام دهد. مشتری (زئوس) که به خدای خرد، نور و حقیقت معروف است، ابتدا سعی کرد همه خواستگاران را از بین ببرد و باعث شد که آنها فقط به روح تحسین برسند، اما هرگز عاشق نشدند (هیچ کس نمی خواست با او ازدواج کند) و دوم اینکه به اروس توصیه کرد که او را بگیرد. روان به قلعه خود، به دور از چشمان بد (چون او می دانست که عشق واقعی باید بین دو عاشق مخفی بماند و نشان داده نشود).

هنوز در مورد اسطوره اروس و روان

هنگامی که روان در قلعه زیبا از خواب بیدار شد احساس می کرد کسی پر از توجه او را دوست دارد، اما او را نمی شناخت، زیرا اروس صورتش را پوشانده بود (مثلاً Velo de Maia) تا راز و هویت خود را فاش نکند.

روان در معصومیت و پاکی خود برای ایمان آوردن به عشق نیازی به دیدن معشوق نداشت، زیرا فقط درک این احساس شریف او را به سعادت رساند.

اما هنگامی که دو خواهر (که به عشق بین اروس و روان حسادت می‌کردند) در قلعه زیبا از او دیدن کردند و او را متقاعد کردند که عاشق یک هیولا شده است و باید هویت او را کشف و فاش کند، شک بر قلب او تسخیر شد. آنجا بود که روان، که از صدای عقل غلبه کرده بود (فاسد شده بود)، شبی که اروس خواب بود، چراغی برداشت، به تخت معشوق نزدیک شد و پشم را از صورتش جدا کرد.

Aزیبایی اروس

تعجب از زیبایی بی‌نظیر اروس به حدی بود که روان یک قطره موم روی صورت دوست پسرش ریخت و او را آزار داد و او را بیدار کرد.

اروس ترسید، او فرار کرد و روان چنان متزلزل و ناامید شد تا به دنبال معبد زهره بگردد و برای الهه ای که در واقع از او متنفر بود طلب بخشش و رحمت کند.

زهره که از این عشق بیشتر ناراحت شد می‌خواست پسر زیبایش را در کنار رقیبش ببیند، به روان دستور داد تا چندین آزمایش از جمله سخت‌ترین آنها را پشت سر بگذارد تا به دنیای زیرین فرود آید، وارد دنیای هادس شود و پرسفونه کوزه زیبایی ابدی را بیاورد (با این قول که آن را باز کن).

پس از ماجراجویی‌ها و ماجراجویی‌های فراوان، روان به کوزه گرانبهایی که حاوی اکسیر زیبایی ابدی بود، دست یافت، اما با باز کردن "گلدان پاندورا" نافرمانی کرد و قربانی یک طلسم مرگبار شد.

ملاقات اروس و روان

اروس روان را نیمه مرده، کاملاً بیهوش یافت، او را بوسید و نفس ابدی وارد قلب دوست دخترش شد. اروس روان را از خواب بیدار کرد و دوباره تصمیم گرفت از پدرش مشتری کمک بخواهد تا او را به المپوس برساند و در نهایت او را جاودانه کند. Cupid) وارد Psyche's Soul شد و مطمئن شد که این دو هرگز نمی توانند زندگی کنند و تا آخر عمر از هم جدا شوند. در حال حاضر، اروس و روان برای ابدیت در المپوس متحد شدندخدایان.

برای ثبت نام در دوره روانکاوی اطلاعاتی میخواهم .

همچنین بخوانید: خاستگاه همجنسگرایی بر اساس روانکاوی

از عشق بین اروس و روان، ولوپتاس (مثلاً هوسبازی) متولد شد که نشان دهنده لذت و ارضای شدید انگیزه های جنسی و تمایلات جسمی و روحی است.

ملاحظاتی در مورد اسطوره اروس و روان

برخورد بین دو جهان، اتحاد دنیای انسانی روان با عالم الهی اروس سرچشمه عشق است. عشق یعنی: الف، آلفای خصوصی. MOR، مرگ، یعنی فراتر از مرگ. به عبارت دیگر جاودانه.

جالب است بدانیم که تنش بین جنبه زمینی و جنبه معنوی، بین واقعی و خیالی، بین انسانی و الهی، جهشی ایجاد می کند که به هر دو شخصیت اجازه می دهد تا تکامل یابند، افق های ذهنی را باز کنند، احساسات و خواسته های ناخودآگاه را درک کنند، احساسات غیرمنتظره ای را تجربه کنند. . عظمت انسان در این است که با این تنش زندگی کند، رنج (بالاترین دسته) بین آسمان و زمین، بین متناهی و نامتناهی را درک کند و وجود را به عنوان امکانی بین پروژه زندگی تمام شده (زمینی) و تنش بی نهایت (الهی)برتری فرد معنوی بر فرد عاقل، اما امکان متعالی تحقق آزادی به عنوان تنش (همزیستی) برای وجود اصیل. به نوعی، اروس توسط روان تصعید می‌شود و روان توسط اروس آلوده می‌شود.

یعنی هر یک از شخصیت‌های اسطوره آپولیوس در نهایت کارکرد و ویژگی دیگری را در بر می‌گیرد. ، نشان می دهد که نمی تواند دوگانگی (این یا آن، بیرون بیرون) وجود داشته باشد، بلکه انسجام زنانه و مذکر، آسمان و زمین (این و آن، Et Et) وجود دارد.

اروس زندگی می کند. در روان و روان بدون اروس نمی توانند وجود داشته باشند. این زنانه و مذکر است که جوهر روانی ما را تشکیل می دهد.

عشق مجموع اروس و روان است

به طور خلاصه، عشق مجموع اروس و روان است. لذت، نشئه و تعالی و معنویت، غریزه و عقل.

اما جمع عشق حسابی نیست (در عشق 2+2 برابر 4 نیست) بلکه مجموع آن (که واقعیت می دهد یک غلبه بر ) یک کیمیا است که یک جهش و یک نتیجه کاملا غیرمنتظره ایجاد می کند.

غریزه جنسی لیبیدینی وابسته به عشق شهوانی (ناخودآگاه) و دلیل ایگو (آگاهانه) به یک داستان عاشقانه منحصر به فرد تبدیل می شود. زمان حال از طریق الوهی که ما آن را می بینیم و درک می کنیم و در ماست جاودانه می شود.

عشق در میان مردمان بدوی

جالب است توجه داشته باشیم که برای بومیان باستانی گینه نو، ارتباطی بین فعالیت جنسی وحاملگی رابطه جنسی فقط لذت و تخلیه انرژی لیبیدینال بود، در حالی که باروری ابتدا در قلب زن متولد شد و سپس در رحم شکل گرفت.

به گفته Mabel Cavalcante، نوعی جادو وجود داشت. طلسمی که با تولید مثل در مرحله مذهبی جادویی همراه بود. برخی از مردمان بدوی (آرونتاس استرالیا) به وجود ارواح کودک در توتم اعتقاد داشتند که به زودی خود را در بدن زنان نشان دادند.

من اطلاعاتی را برای ثبت نام در دوره روانکاوی می خواهم .

برای مردمان باستان، تولید مثل در انحصار زنان بود و رواج خدایان زن بود. باروری زنان مورد ستایش قرار گرفت زیرا او به عنوان یک الهه باروری زمین را الهام بخشید (دمترا). اروس)، اشکال عالی‌تری از عشق مانند فیلیا و آگاپه را فراموش می‌کنید؟

همچنین ببینید: عقاب و مرغ: معنی مثل

ما به این سؤال در مقاله مربوط به خودشیفتگی پاسخ می‌دهیم: //www.psicanaliseclinica.com/sobre-o-narcisista/

در اینجا جالب است به یاد آوریم که یونانی ها عشق را به سه شکل تقسیم کردند:

اروس (نماینده عشق فقیری است که بین پوروس و آلت تناسلی مرد در ضیافت آفرودیت متولد شد و هدف آن فقط لذت و میل جنسی است. رضایت؛ فیلیا (philos، یعنی دوستی) عشق بین دوستان است و هدفش بازگشت عاطفی است. آگاپه (در لاتین Cáritas) عشقی متعالی و بی قید و شرط است.اگر اروس زیست شناسی ناب، عشق جسمانی، انرژی غریزی و غریزه حیوانی باشد، دو شکل دیگر عشق والا، اما انسانی هستند. به محض اینکه دنبال لذت، نیاز به تملک و ارضای میل جنسی با تونیک «می‌خواهم» شروع می‌شود، اما باید از غربال «من می‌توانم» و «من باید» عبور کرد که حس شهوانی را به تمایلات جنسی می‌پیوندد. .

عشق در روان در اسطوره اروس و روان

اگر عشق خودشیفتگی فقط در مرحله اول اروس باشد (خودروتیسم و ​​میل به خود)، عشق ابدی آگاپه است (فراتر از نیاز). ما می توانیم در اصطلاح آموزشی فکر کنیم:

اروس (نماینده بخش حیوانی بیولوژیکی) - ID - I WANT (ناخودآگاه) فیلیا (بخش انسانی) - EGO - من می توانم (آگاهانه) Agape (بخش معنوی) ) - SUPEREGO - IDEAL SELF / I MUST or I CAN'T

همچنین بخوانید: عدم همدلی: تأملات فیلم جوکر

برای ارسطو (و همچنین برای وارث مسیحی یونانی) فکر) دوگانگی انسان «حیوانی و عقلانی» وجود داشت (انسان اساساً بر حسب طبیعت، عادت و عقل خود حیوانی، اجتماعی، عقلانی و سیاسی بود). یعنی بین یک عشق اروتیک پست (عشق جنسی) و یک عشق برتر آگاپی (عشق معنوی) جدایی وجود داشت.

با وجود این، ما باید بر دوگانگی به سمت بینش واحد و چند شکلی از عشق که عاطفی، غریزی ومنطقی.

نتیجه

در متون باستانی ودایی "Upanishad"، سرخپوستان عشق را با فیلی که توسط نخ ابریشمی به درخت بسته شده است نشان می دهند. این کیمیای عشق است که شکننده و نامرئی است مثل نخ ابریشم، اما قوی و ناگسستنی برای بستن فیل.

یکی از اشعار آهنگ ایوه سنگالو می گوید: «زیرا هر دلیلی هر وقتی عشق از راه می رسد، کلمه ارزشی ندارد.

به طور خلاصه، بدون اروس آگاپه وجود نخواهد داشت، زیرا عشق برتر از عشق پست ایجاد می شود، بدون جنسیت، مرد و بدون انسان وجود ندارد. عشق معنوی؛ برای روانکاوی (اما بالاتر از همه برای روانشناسی تحلیلی) جدایی وجود ندارد، بلکه همزیستی وجود دارد، یعنی هر بخش از روح بخشی از یک کل است که مقدم بر زندگی است (ناخودآگاه جمعی و اسطوره اورفیک)، آنها مراحل مختلف تکامل نیستند، اما آنها پیچیده و کلیت روان انسان را نشان می دهند (قابل شکستن) که نسل ها به نسل ها انسان ها را ارائه می دهد، مقدم است و در آنها نفوذ می کند.

این گونه است که جادوی عشق بین اروس و روان و نجات اتفاق می افتد. از زمان حال ابدی!

این مقاله توسط مارکو بوناتی، ساکن فورتالزا/CE نوشته شده است (ایمیل: [email protected] facebook: [email protected])، دارای مدرک دکترای روانشناسی اجتماعی – انگلستان – بوئنوس آیرس، آرژانتین؛ مدرک فلسفه FCF/UECE – Fortaleza، برزیل؛ پس از فارغ التحصیلی در روابط بین الملل، والنسیا، اسپانیا؛مدرک زبان فرانسه در سوربن، پاریس، فرانسه؛ او در حال حاضر یک روانکاو در حال آموزش و یک ستون نویس در IBPC/SP (موسسه روانکاوی بالینی برزیل) است.

همچنین ببینید: 30 بهترین عبارت غلبه بر

George Alvarez

جورج آلوارز یک روانکاو مشهور است که بیش از 20 سال است که در این زمینه فعالیت می کند و در این زمینه بسیار مورد توجه است. او یک سخنران مورد توجه است و کارگاه ها و برنامه های آموزشی متعددی را در زمینه روانکاوی برای متخصصان صنعت سلامت روان برگزار کرده است. جورج همچنین یک نویسنده ماهر است و چندین کتاب در زمینه روانکاوی نوشته است که مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است. جورج آلوارز به اشتراک گذاری دانش و تخصص خود با دیگران اختصاص دارد و یک وبلاگ پرطرفدار در دوره آموزشی آنلاین روانکاوی ایجاد کرده است که به طور گسترده توسط متخصصان بهداشت روان و دانشجویان در سراسر جهان دنبال می شود. وبلاگ او یک دوره آموزشی جامع ارائه می دهد که تمام جنبه های روانکاوی، از تئوری تا کاربردهای عملی را پوشش می دهد. جورج مشتاق کمک به دیگران است و متعهد است که در زندگی مشتریان و دانش آموزان خود تغییرات مثبتی ایجاد کند.